2777
2789
عنوان

بی مهری

32 بازدید | 0 پست

مامانم از کربلااومد زنگزدم گفتم فردامیایم ک امروز خستگی درکنین،گفت نه بیاین،بعدساعت۹رسیدم تا۱۱نیم شام نیاورد ک مابریم.منم دیدم روگاز دوتا تابه کوکو هست گفتم لابدبرامادرست کرده.نگو ک اینجوری نبوده.موقع شام ب خاهرم گفت:کاش فردا ثریا(عروسمون) ک میاد غذا درست کنه بیاره خودش من خستم(ب در گفت ک مثلا من بشنوم) دیدم یواشکی اشاره بمن کرد کج کردخودشو  ک این چرا واستاده😒فک کرد من ندیدمش😔حالافکرشوبکنین من حاملم....چ توقعا داره.همش پشت سرغیبت میکنه اهو اوه میکنه ،خیلی ناراحت شدم پاشدم بااین شکمم ک استراحت مطلقم هستم ظرفاشو شستم ک بیشترزین حرف درنیاره برامون🤧😪.کاش وانمیستادم.دیگه تازایمانم خونش نمیرم.کارش شبوروز غیبته،بجااینکه دستش بگیره غذابیاره خونم همش میخادبچهاشو بیرون کنه.متاسفم...☹من قبل بارداریمم ماهی یبار میرفتم بزوردعوت میکنه ازوقتیم باردارشدم دوهفته یبار اونم چون احساساتی شدم و فک میکنم اون واقعنی مادره😔.پولای بابامو فقط خرج خودش میکنه..شماجای من بودین بااین طرز رفتار چکارمیکردین؟ قرونی هم براسیسمونی نداده همه روخودمون خریدیم.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792