دیدم خستست اسنپ گرفتم خونه هم جاییه ک اسنپ نمیاد تا در خونه یکم پیاده روی داره تا سر جاده،خلاصه یکم پیش مامانم اینا نشستم و شب شوهرم اومد دنبالم با یه اخم و ناراحتی شدید،شروع کرد ب غر زدن ک چرا نمیشه من یه روز از خونه بیرون نرم،من بهت گفتم خستم میخوام بمونم خونه،نباید میرفتی!!!همه رو هم با لحن بد
من اصن موندم ک چی بگم حالم خوب بود یهو اینجوری کرد،اصلا انتظار این رفتارو نداشتم
بعد اومدیم خونه من دیگه بغضم ترکید اونم دید دارم گریه میکنم کاملا بی توجه سرش تو گوشی بود
بعد ازش خواستم حرف بزنیم راجب مشکلمون،بهم میگه با اسنپبرو وبیا،این چ خواسته ایه واقعا؟وقتی ماشین تو خونست،نکته ی جالب هم فاصله ی خیلییی کمه بین خونه ی ما ومامانم ایناست
واقعااااا خستم کرده انگار فقط شوهر من کار میکنه و کارش سنگینه و خسته میشه
همه کارامو خودم دارم با اسنپ انجام میدم،خونه کسی بخوام برم،بیرون با دوستام،خریدی چیزی همش با اسنپ
خرجمم خودم میدم اون کلا همین رسوندن ازش انتظار میرفت ک اونم براش سنگینه😂واقعا ب این نتیجه رسیدم ک زندگیم بدون اون حتی راحت تر میگذره با ارامش،چون هیچ کاری برام انجام نمیده،۵ ساله ازدواج کردیم فقط یک بار برام لباس خرید دیگه حساب کنید خودتون
خسیس نیست البته اوضاع خیلی بده ولی داشته باشه همخرج لباس واین چیزایی کمن میخوام نمیکنه
حرفمم پیشش ذره ای اعتبار نداره کمثلا بگم باید فلان کارو بکنیم و انجام بدیم
کلی مشکل دیگههم هست ک واقعا بخوام بگم تا صبح طول میکشه نمیدونم چیکار کنم
حبس شدم اینجا حتی خیابونا اسفالت نیستن ک پیاده روی کنم عصرا،عملا زندانه
انتظار همداره جایی نرم ک مجبور شهمنو ببره وبیاره
خب بمونم کچی؟جوونیمدارهمیره بدون ذره ای پیشرفت هر روز هم بدتر از دیروز..