مامانم میخواد طلاهای خودش رو کامل،بخشی از طلاهای من و خواهر کوچیکم رو بفروشه و یه وام بگیره و یه خونه بخره برای من و خواهرم برای ایندمون
دوباری همراه من و همسرم اومد رفتیم چندتا خونه دیدیم،من متوجه کلافگی همسرم شدم چون ماشین ب شدت خرابه و هوای اینجا هم خیلییی گرمه،راستش منم حوصله این کارارو ندارم اصلا،حالا امروز هم مامانم زنگ زد ک بریم یه خونه ک پیدا کردم ببینیم گفتم مامان فلانی امروز کارش خیلی سنگینه خسته میاد خونه نمیتونیم بیایم،ناراحت شد،گذشته از همه اینا خونه ما خیلی جای خوبی نیست خیابونا اسفالت نشده و پر از چاله های وحشتناکه ک ماشینو واقعا داغونتر میکنه با هر بار رفت و امد ادم پشیمون میشه از اینکه از خونه زده بیرون،من از شوهرمم ناراحتم ک زورش میاد کمک کنه ولی خب اونم ادمه شاید دلش نخواد واقعا،مامانم اینا شکر خدا ماشین دارن و چند روزه خریدن ماشینشون رو،نمیدونم چرا با بابام نمیرن این خونه هارو بیینن،راحت با ماشین و کولر و ارامش تا با ماشین داغون ما توی گرما و سر و صدا،من واقعا نمیدونم باید چیکار کنم هم از شوهرم ناراحتم هم از دست مامانم کلافم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خانومی ،خونه به نام شما بخوره ،همسر شما خودش رو در اون خونه سهیم میدونه، مطمئن باش. تازه شاید از اون دسته از مردها بشه که بعد مدتی شما رو مجبور کنه سهم خودتون رو بفروشید و بزارید روی خونه ی الانتون و یه خونه ی بهتر بخرید، مادر شما کار درستی میکنه، خوب ماشینش خراب باشه، اصلا جاده هم خراب باشه، شما باید کار مادرتون رو بزرگ جلوه بدید، باید در این شرایط شوهر شما همراه مادرتون باشه تا بدونه مال مفت از آسمان در دامن زنش نیافتاده ، باید در این شرایط گرانی قدر کار مادر شما رو بدونه، اصلا من شما رو درک نکردم.
ولی در کل مادر شما چوب اشتباهش رو بعدها می خوره، برای همچین دامادی نباید کاری کرد، همچین شخص پرتوقعی قطعا مال زنش رو مال خودش میدونه و بعد مدتها دنبال بقیش میگرده، کاش مادرتون به اسم خودش خونه رو می خرید و بعد سالها به نام شما میکرد، این کار اشتباهه
خانومی ،خونه به نام شما بخوره ،همسر شما خودش رو در اون خونه سهیم میدونه، مطمئن باش. تازه شاید از اون ...
الان ک صحبت دوستان رو خوندم ب شوهرم گفتم بهتر بود بریم همراه مادرم و ایشون داره طلاهاشو میفروشه ب خاطر ما و در اینده نفعش ب تو هم میرسه،برگشت گفت من نمیتونم برم،هوا گرمه و خستم،خب چی بگم من الان ب این ادم؟
الان ک صحبت دوستان رو خوندم ب شوهرم گفتم بهتر بود بریم همراه مادرم و ایشون داره طلاهاشو میفروشه ب خا ...
حتما به مادرتون توضیح بدید که خوشحالی از خونه خریدن ولی حتما بزنه ابتدا به نام خودش، بعد سالها به شما منتقل کنه، حتما این حرف رو گوش بدید، پشیمانی سودی نداره