خب حق داشتی
باید بهش میگفتی عمه توخیابون که نپوشیدم.بعدشم خودت موقعی که هم سن من بودی پتو یا برزنت دورت میگرفتی تو عروسی
عمه ها فقط خوب برادرزادشون رو میخوان
من که خیلی غیرت دارم رو برادرزاده هام اصلا نمیخوام کسی پشتشون حرف بزنه
من توعروسی خالم لباس کوتاه پوشیدم البته با جوراب بلند رنگ پا خانوماازاقایون جدابودن
همش ترس ازخونواده پدریم داشتم منونبینن هی میرفتم یه گوشه اخرش زهرمارش کردن برام مادربزرگم وعمه ام منو دیدن هیچوقت چشم دیدنم نداشتن تازه میرفتم ازمجلس بیرون چادرمیپوشیدم اینا تاتونستن بم وصله چسبوندن چقدناراحت شدم اونشب همش۱۵سالم بودیادمه
حالا من عمه هام انقد پایه ان عمم بهم میگه عزیزم اومدم خونتون میای باهم بریم خرابی فقطم حرفشو میزنه نهایت کاری که کرده اینه که با تور مختلط رفت دبی
حالا من برا برادرزادم دامن میدوزم اونا میگن بلند بدوز من کوتاهش میکنم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
