2733
2739
عنوان

داستان واقعی❗شوهرمو جادو کرده بودند😱🤯

| مشاهده متن کامل بحث + 78235 بازدید | 597 پست

عزیزان لایک و کامنت فراموش نشه ♥️

باور کنید من دلم میخواد پارت بزارم اما واقعا با وجود این همه درس و امتحان اصلا فرصت ندارم یکم صبور باشید تا جایی ک بتونم حواسم هست عاشقتونم 🥰

هوا به سمت ظلمات و تاریکی میرفت . 

سهند با دستان خاکی وارد حیاط شد .

سرش را از پنجره چهل تیکه رنگی شکل مطبخت داخل آورد .

_ سلام دختر عمو خوبید ؟ آساره گفت با من کار دارید .

_ سلام پسر عمو خسته کار نباشید .

_ سلامت باشید .

_ یه زحمت برات داشتم منو تا شهر می‌برید یه تلفن کنم ؟ خیلی نگران دخترمم .

_ اره تا من آبی به دست و صورتم میزنم حاضر شو ‌.

لبخندی زدم و تشکر کردم .

مرضیه سراسیمه به سمت اتاق رفت تا با ما همراه شود ؛ با یادآوری حرف های زن عمو تهمینه به فکر نصحیت سهند افتادم .

_ مرضیه میخوای تو بمون من خودم میرم .

_ باشه فقط مواظب باش حیدر الان عصبیه باید یه جوری حرف بزنی ک آتیشش فرو کش کنه ن اینکه اوضاع بدتر بشه ! فهمیدی ؟ 

 _ سعی میکنم اما خودت میشناسیش دیگه ....

_ میدونم عزیزکم اما الان فعلا دست تو زیر سنگه ، باید یکم مراعات کنی !

سهند حاضر و آماده جلو آمد .

_ خب دختر عمو بریم ؟ 

_ بریم .

از مرضیه خدافظی کردم و پشت سر سهند راه افتادم .

 مسافت کمی را طی کرده بودیم ک بالاخره بعد از کلنجار ها زبان باز کردم .

_ سهند برای چی ازدواج نمیکنی ؟!

ریشخندی زد و گفت :

_ بگذریم ، چه فرقی به حال تو میکنه ؟ 

در همین دقایق اول راهم را با جمله ای کوبنده سد شد . سرم را کامل به سمت پنجره چرخاندم .

_ راستی تو از زندگیت راضی هستی ؟ مطمئنی ک انتخاب درستی کردی !؟

حلقه درون انگشتم را کمی تکان تکان دادم ، در دلم ندایی آگاه شد و غرید : 

_ ن راضی نیستم ! اشتباه کردم و حالا خیلی پیشمونم .... کاشکی میزاشتم تا همه چی مثل روال اولیه خودش پیش بره و حالا نمیدانم چجوری خودم رو از این منجلاب بیرون بکشم . 

اما عقلم فورا جواب داد :

_ اره راضی هستم ، حیدر مرد خوبیه ! یه زندگی اروم و بدون دغدغه داشتیم ک با اومدن ترنم خوشبختی مون تکمیل شد .

نفسی پر حرص بیرون فرستاد :

_ اما من با ایلدا آمدم و دیدم یه آدم عصبی و زود جوش ک حتی روی خواهر خودش دست بلند میکنه و در برابر پدرش گستاخه ! چرا دروغ میگی؟ چرا میخوای خروار ها غم توی چشمات رو پنهان کنی ؟ خان بابا چیکار به آوردن نیوردن بچه تو داشت !؟ چرا نمیگی نزاشتش بیاری ؟


" لطفا "

لایک = ۷۰۰ حتما💥

کامنت = نفری سه تا کامنت فراموش نشه 🔴

❗لطفا حمایت کنید رفیق اگه کامنت نزاری پارت های بعدی دیر به دستت میرسه و مدیون من میشی 💢

بد#  ون_لایک_و_کامنت_بخونی_راضی_نیستم♡

{هر کیم ایتیره اصلی نی اینسان اولا بیلمز قارتال نقدر آج قالا ترلان اولا بیلمز} {تورکون دیلی تک سئوگیلی ایسته‌کلی دیل اولماز اوزگه دیگه قاتسان بو اصیل دیل اصیل اولماز} 

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728
.

خوندی؟ 

{هر کیم ایتیره اصلی نی اینسان اولا بیلمز قارتال نقدر آج قالا ترلان اولا بیلمز} {تورکون دیلی تک سئوگیلی ایسته‌کلی دیل اولماز اوزگه دیگه قاتسان بو اصیل دیل اصیل اولماز} 

خوشگلا لایک و کامنت فراموش نشه ♥️

حال ک دستم رو شده بود نمی‌دانستم باید از چه دری وارد شوم . 

اخ ک کاش زبانم می‌برید و به زندگی اش سرکشی نمیکردم تا ک او هم تجسس نکند .

به چشمانش زل زدم و با قاطعیت گفتم : 

_ حتی اگه حرفات درست باشه نمیخوام جواب بدم ، پس لطفا این بحث محاکمه رو تموم کن ! من اگر گفتم فقط و فقط به سفارش زن عمو تهمینه بود و گرنه ک کاری ندارم .

دیگر تا آنجا چشمانم را بستم و خودم را خواب نشان دادم .

 * 

دستانم میلرزید ، باید خودم را برای شنیدن رگباری از طعنه های مختلف آماده میکردم . بازخورد حیدر قطعا تند و گزنده بود .

 دعا دعا میکردم حداقل جوابم را بدهد و احوالی از ترنم برایم بازگو کند .

بعد از شنیدن چند بوق صدای نرجس پخش شد .

_ الو اینجا منزل اقای سالاری هست ، بفرمایید ؟

_ الو سلام نرجس جان خوبی ؟ من حوریه ام ، 

گوشی رو بده به حیدر یا گلهبار بانو !

_ حوریه جان چند لحظه صبر کن .

خشک و سرد مثل همیشه رفتار کرد .

 اصلا به گمان آدم های آن عمارت طلسم شده بودند ، انها محکوم به بدی بودند تک به تک شان دل هایشان تیر و تار بود . خوبی را از یاد برده و تنها بدی را می‌شناختند .

با شنیدن صدای حیدر قلبم از شدت ترس و نگرانی تپید .

_ سلام حیدر جان ، خوبی فدات شم ؟

و ظاهری دروغین به علاقه مندی .... آزار دهنده ترین سکانس زندگی همان لحظه ای است ک دیگر عاشق مرد زندگی ات نیستی ولی مجبوری باز برای سرپا نگه داشتن زندگی ات ، خودت را شیوا و مجنون جلوه بدهی .

با فریاد گفت :

_ هیچ معلومه کدوم قبرستونی هستی ؟ خسته نشدی از بس پیش اون پسر عموی حروم زادت خوابی ؟ 

لب هایم کش آمد ؛ چه بی انصافانه باز جیگرم را سوزاند و دلم را درد آورد .

خدایا ! اگر هستی روزگارم را بنگر .

 اگر میشنوی حرف هایش را بشنو ..... 

و اگر میتوانی حقم را پس گیر .

با بغض نالیدم :

_ حیدر من عزیز جونم فوت کرده بخاطر همی موندم چی میگی ؟ من همچین آدمیم چرا تهمت الکی میزنی !؟

گوشم به گمانم پاره شد ، صدای فریادش کل عمارت را گرفته بود .

_ به درک ، برام مهم نیست کی مرده کی زنده اس ! فقط تا آخر امروز حق داری برگردی خونه و گرنه برای همیشه حسرت ترنم رو به دلت میزارم . تو خودت میدونی من چه آدمیمم !! در ضمن مادر 😏 دخترت دو هفته اس داره توی تب میسوزه از غم دوری آدم پستی مثل تو !

_ حیدر تو رو خدا حالش خوبه ؟


" لطفا "

لایو = ۷۰۰ حتما 💥

کامنت = نفری سه تا کامنت فراموش نشه ♥️

لطفااا حمایت کنید رفیق بدون کامنت مدیون میشی ❗👌

#بدون_لایک_و_کامنت_بخونی_راضی_نیستم♡

{هر کیم ایتیره اصلی نی اینسان اولا بیلمز قارتال نقدر آج قالا ترلان اولا بیلمز} {تورکون دیلی تک سئوگیلی ایسته‌کلی دیل اولماز اوزگه دیگه قاتسان بو اصیل دیل اصیل اولماز} 
بله کامل همه رو خوندم😍

بخون

{هر کیم ایتیره اصلی نی اینسان اولا بیلمز قارتال نقدر آج قالا ترلان اولا بیلمز} {تورکون دیلی تک سئوگیلی ایسته‌کلی دیل اولماز اوزگه دیگه قاتسان بو اصیل دیل اصیل اولماز} 
2740

سلاممم نفسای تبسم حالتون چطوره ؟

دلم براتون یه عالمه تنگ شده 😍♥️

شرمنده دعا کنید من زود تر خوب بشم مهربونای من 🥰 لایک کن تا بریم سراغ حوریه 👇

با صدای بوق اشغال لعنتی گفتم .

خدایا بچه ام ! کاش قلم پایم میشکست و ترنم را تنها نمیزاشتم .

مبادا حالش وخیم باشد ؟ نکنه مریضی نا علاجی گرقته باشد !؟

 دانه های اشکم آرام آرام باریدند .

دستی به رد اشک های خشک شده ام کشیدم .

سهند با دیدن قیافه آشفته من جویا شد . 

_ چی شده حوریه ؟

من ک خدا خواسته برای گریستن بودم ، گفتم : 

_ ترنم مریض شده حالش بده باید سریع برگردم .

یعنی به همین زودی ؟ 

_ مجبورم سهند اگه دیر برم ممکنه بچم از دست بره .....

_ برای چی اتفاقی افتاده ؟؟

پریشان احوال گفتم :

_ نمیدونم هیچی نمیدونم ، فقط باید خیلی زود خودمو بهشون برسونم .

_ خیلی خوب اروم باش ، رنگ از رُخت پرید .

با زجه نالیدم :

_ سهند اگه چیزیش بشه من میمیرم .😭

سهند نگاه پر عشقش را بر صورتم پاشید .

_ حوریه اروم باش به خدای بالای سر توکل کن ! 

نفسی عمیق کشیدم ؛ راست می‌گفت باید آرام باشم و به درگاه تنها معبود آسمان ها و زمین پناه ببرم .

با شتاب وارد خانه شدم .

_ مرضیه ، مرضیه ؟

مرضیه از پنجره سرش را بیرون آورد .

_ چی شده ؟ چه خبرته ؟؟

_ ترنم حالش بده .

ضربه ای به صورتش زد و با نگرانی پی جو شد .

_ خدا مرگم بده ، چرا ؟

_ حیدر گفت از تب داره میسوزع .

به سمت اتاقم رفتم و چمدانم را بستم .

 خان بابا صدایم زد .

_ حوریه بابا جان ؟

_ جانم ؟

دستی به شقیقه هایم کشیدم .

به سوی اتاقش دویدم ، بی حال و نزار در بستش دراز کشیده بود . چهره اش در هم بود .

ناگهان بغضش ترکید و با گریه گفت :

_ میخوای بری ؟!

من هم با او گریستم .

_ خان بابا دخترم مریض احواله ، اگه نرم کی ازش پرستاری کنه ؟ 

_ حوریه نرو ! تو بری غم و غصه این خونه رو پر میکنه . تازه سماور دلم گرم شده بود ‌.

_ خان بابا وقتی جیگر گوشت تنها انگیزه و امید زندگیت ببینی داره از دستت میره چه میکنی ؟

_ تو آب شدی جلو چشمام کاری نتونستم انجام بدم یه گوشه مات گرفتم اما تو برو و نجاتش بدم . من حتم دارم حالش خوب میشه .

لبخندی شیرین به رویش پاشیدم .

دستان پینه بسته اش را در دستم فرو برد .

_ خان بابا تو به خدا قسم مواظب خودتون باشین ، ما رو از دعا هاتون محروم نکنید .

میخواستم برخیزم اما خان بابا مرا نگاه داشت .

_ دخترم ؟


" لطفا "

لایک = ۷۰۰ حتما 

کامنت = نفری سه تا کامنت فراموش نشه ♥️

بدون کامنت بخونی مدیون میشی 👌

امروز بازم پارت داریم حمایت کنید 😍

#بدون_لایک_و_کامنت_بخونی_راضی_نیستم♡

{هر کیم ایتیره اصلی نی اینسان اولا بیلمز قارتال نقدر آج قالا ترلان اولا بیلمز} {تورکون دیلی تک سئوگیلی ایسته‌کلی دیل اولماز اوزگه دیگه قاتسان بو اصیل دیل اصیل اولماز} 

خوشگلا لایک و کامنت فراموش نشه ♥️

نگاهی به اطراف انداخت کسی نبود اما باز احتیاط را پیشه کرد . 

_ درو ببند !

نگاهی متعجب به او انداختم و به سرعت کلون در را بستم .

_ حوریه هر جور شده دخترت ک حالش خوب شد با هم فرار کنید و بیاید اینجا تا همیشه خونه خودته ‌.

میخواستم به او امید واهی بدهم ک زندگیم خوب است اما نمیشد بغض چشمانم را چه میکردم؟ 

لب های کش آمده و چروک های تازه روییده قیافه ام را جای دلم می‌گذاشتم ؟

_ میدونم ک انتخاب اشتباهی کردی ! شماتت نمیکنم چون همه ما انسانیم و جایز و الخطا ، برگرد و بیا خودم پشیبانتم او جوجه شهری هم جرئت پا گذاشتن به روستا رو نداره . سهند رو میفرستم تا از احوالت با خبر بشیم ، هوشیار باش ! 

چشمانم را دقایقی بستم و از اعماق وجود خدا را برای آفرینش چنین پدری مهربان و دلسوز شکر کردم .

اگر او هم نبود چه بر سر حوریه خطا کار می آمد؟ 

خداوندا نمیدانم با چه رویی باز به درگاه پاک و مقدست روی می اورم ، من همان حوریه بی عفتی هستم ک بدون جاری شدن صیغه عقد خودم را هم بالین مرد عیاشی کردم و هم اکنون دخترکم جور گناه های مادرش را می‌کشد .

شنیده بودم در های توبه باز است .

 الغوث الغوث میگویم ، آنقدر زجه میزنم تا دل و روحت با منِ گُنه کار پاک شود .

هستی ام را به آتش کشاندی ....

ندیدی ک حوریه میان این سیل مشقت میمیرد .

دست و پا میزدند تا ک خودش را بیرون بکشد ، بی خبر از آنکه نمیداند چاله را تو کندی !

تویی ک جلاد این روحی !

 تویی ک قاتل این جسم بی جانی !

 نمیخواهمت این واژه را برای هزارمین بار زیر لب زمزمه وار می‌گویم :

_ برو برو ک دیگر وصال من و تو خیلی وقت است گسسته !

بگذر از این جگر پاره پاره ، مگر من میان این دنیا چه کرده بودم ک انگشت نمای این شهرم کردی ؟! مگر من جز عاشقی گنهی دگر داشتم ؟!

 مگر جز سادگی جرمی بالا تر در پرونده سیاه روزگارم داشتم ؟!


" لطفا "

لایک = ۷۰۰ حتما 

کامنت = نفری سه تا کامنت فراموش نشه ♥️

بدون کامنت بخونی مدیون میشی ❗

#بدون_لایک_و_کامنت_بخونی_راضی_نیستم♡


🔴 آیا شده اشتباهی عاشق بشید ؟! 🔴

{هر کیم ایتیره اصلی نی اینسان اولا بیلمز قارتال نقدر آج قالا ترلان اولا بیلمز} {تورکون دیلی تک سئوگیلی ایسته‌کلی دیل اولماز اوزگه دیگه قاتسان بو اصیل دیل اصیل اولماز} 

خوشگلا لایک و کامنت فراموش نشه 😍

_ بابا جان اگر من عمرم به دنیا نبود حواست باشه یه زمین کشاورزی دارم اونو به نام تو زدم برای خودت باشه .

 بوسه ای روی پیشانی اش کاشتم و بعد از ساعتی راهی همان عمارت وامانده شدیم .

در دلم غوغا بود . چرا به یکباره حالش این چنین دگرگون شد ؟!

خسته به دم عمارت رسیدیم . از ترس کم مانده بود جان دهم ، برخورد حیدر به طور حتم کوبنده خواهد بود . دستانم یخ زد .

مرضیه با دیدن رنگ و روی پریده ام گفت :

_ چی شده حوریه؟ تو رو خدا اروم باش درست میشه .

لب لب وار گفتم :

_ حیدر با من...با من چیکار میکنه ؟

_ ما هستیم نگران نباش ، فقط سعی کن صبوری کنی . الان حیدر ذره ای مهم نیست ترنم رو باید در یابیم !

نفسی عمیق کشیدم و چمدان به بست وارد عمارت شدم . سنگینی نگاهی روی تنم باعث شد سرم را به سمت بالا ببرم .

خاتون بود ک با ریشخندی چندش واری به من صورتم می‌نگریست .

_ خوش اومدی عروس خانم !!

نگاهی نفرت انگیز به او انداختم و به سرعت رد شدم .

گلبهار با محبت بی انتهایش به سویمان آمد .

_ خوش اومدید دخترای عزیزم .

در آغوشش جا گرفتم و با زجه گفتم :

_ ترنمم چطوره ؟

زیر گوشم نجوا زد .

_ خوبه نگران نباش .

_ راست میگید ؟!

_ اره نقشه ی ح....

جمله اش نا تمام ماند ، به یکباره حیدر با همان قد و بالای چار شانه به سمتم هجوم آورد موهایم را بین دستانش گرفت و با خودش کشید .

مرا ظالمانه با خودش در خانه با موهایم میکشید . جیغ زنان کمک میخواستم .

گلبهار بانو و مرضیه تقلا می‌کردند تا مرا از بین دستان او بین بکشند اما هر چه بیشتر تلاش می‌کردند کمتر به نتیجه ای می‌رسند .

با چشمانی ک خون از لا به لایش می‌چکید ، گفت : 

_ میکشمت حوریه مطمئن باش نمیزارم زنده بمونی ! باید از اولش می‌فهمیدم ک تو یه دختر هر جایی ک خودتو در اختیار همه قرار میدی !!

برق از سرم پرید .

 باورم نمیشد این وصله های ناجور را داشت به من میگفت . به منی ک پیش از او حتی جنس مذکر را به رسمیت نمی‌شناختم .

مگر یادش رفته آن روز منحوس کذایی همچون عذاب الهی بر سر آوار شد ؟


" لطفا "

لایک = ۷۰۰ حتما 

کامنت = نفری سه تا کامنت فراموش نشه 🌹

بدون کامنت بخونی مدیون میشی 👌

لطفا حمایت کنید یه پارت دیگه داریم ❗

#بدون_لایک_و_کامنت_بخونی_راضی_نیستم♡

{هر کیم ایتیره اصلی نی اینسان اولا بیلمز قارتال نقدر آج قالا ترلان اولا بیلمز} {تورکون دیلی تک سئوگیلی ایسته‌کلی دیل اولماز اوزگه دیگه قاتسان بو اصیل دیل اصیل اولماز} 

خوشگلا لایک و کامنت فراموش نشه 😍

_ بابا جان اگر من عمرم به دنیا نبود حواست باشه یه زمین کشاورزی دارم اونو به نام تو زدم برای خودت باشه .

 بوسه ای روی پیشانی اش کاشتم و بعد از ساعتی راهی همان عمارت وامانده شدیم .

در دلم غوغا بود . چرا به یکباره حالش این چنین دگرگون شد ؟!

خسته به دم عمارت رسیدیم . از ترس کم مانده بود جان دهم ، برخورد حیدر به طور حتم کوبنده خواهد بود . دستانم یخ زد .

مرضیه با دیدن رنگ و روی پریده ام گفت :

_ چی شده حوریه؟ تو رو خدا اروم باش درست میشه .

لب لب وار گفتم :

_ حیدر با من...با من چیکار میکنه ؟

_ ما هستیم نگران نباش ، فقط سعی کن صبوری کنی . الان حیدر ذره ای مهم نیست ترنم رو باید در یابیم !

نفسی عمیق کشیدم و چمدان به بست وارد عمارت شدم . سنگینی نگاهی روی تنم باعث شد سرم را به سمت بالا ببرم .

خاتون بود ک با ریشخندی چندش واری به من صورتم می‌نگریست .

_ خوش اومدی عروس خانم !!

نگاهی نفرت انگیز به او انداختم و به سرعت رد شدم .

گلبهار با محبت بی انتهایش به سویمان آمد .

_ خوش اومدید دخترای عزیزم .

در آغوشش جا گرفتم و با زجه گفتم :

_ ترنمم چطوره ؟

زیر گوشم نجوا زد .

_ خوبه نگران نباش .

_ راست میگید ؟!

_ اره نقشه ی ح....

جمله اش نا تمام ماند ، به یکباره حیدر با همان قد و بالای چار شانه به سمتم هجوم آورد موهایم را بین دستانش گرفت و با خودش کشید .

مرا ظالمانه با خودش در خانه با موهایم میکشید . جیغ زنان کمک میخواستم .

گلبهار بانو و مرضیه تقلا می‌کردند تا مرا از بین دستان او بین بکشند اما هر چه بیشتر تلاش می‌کردند کمتر به نتیجه ای می‌رسند .

با چشمانی ک خون از لا به لایش می‌چکید ، گفت : 

_ میکشمت حوریه مطمئن باش نمیزارم زنده بمونی ! باید از اولش می‌فهمیدم ک تو یه دختر هر جایی ک خودتو در اختیار همه قرار میدی !!

برق از سرم پرید .

 باورم نمیشد این وصله های ناجور را داشت به من میگفت . به منی ک پیش از او حتی جنس مذکر را به رسمیت نمی‌شناختم .

مگر یادش رفته آن روز منحوس کذایی همچون عذاب الهی بر سر آوار شد ؟


" لطفا "

لایک = ۷۰۰ حتما 

کامنت = نفری سه تا کامنت فراموش نشه 🌹

بدون کامنت بخونی مدیون میشی 👌

لطفا حمایت کنید یه پارت دیگه داریم ❗

#بدون_لایک_و_کامنت_بخونی_راضی_نیستم♡

{هر کیم ایتیره اصلی نی اینسان اولا بیلمز قارتال نقدر آج قالا ترلان اولا بیلمز} {تورکون دیلی تک سئوگیلی ایسته‌کلی دیل اولماز اوزگه دیگه قاتسان بو اصیل دیل اصیل اولماز} 

۱۴۰ پارت شد

{هر کیم ایتیره اصلی نی اینسان اولا بیلمز قارتال نقدر آج قالا ترلان اولا بیلمز} {تورکون دیلی تک سئوگیلی ایسته‌کلی دیل اولماز اوزگه دیگه قاتسان بو اصیل دیل اصیل اولماز} 

نظرتون رو بنویسید

{هر کیم ایتیره اصلی نی اینسان اولا بیلمز قارتال نقدر آج قالا ترلان اولا بیلمز} {تورکون دیلی تک سئوگیلی ایسته‌کلی دیل اولماز اوزگه دیگه قاتسان بو اصیل دیل اصیل اولماز} 

خوشگلا لایک و کامنت فراموش نشه ♥️

چشمان خسته و پریشانم را به جانش آویختم .

_ با منی عشق محالم ؟ با منی تک بر قلبم ؟

گلبهار بانو نگاهی از جنس بی رنگی به حیدر انداخت . 

_ برای خودم متاسفم ک پسری چون تو رو دارم ، پسری ک هیچ بویی از انسانیت توی وجودش نیست .

همه حالشان از ذات خبیث حیدر بد بود . همه میخواستند گوشه بنشینند و به حال حیدر بخت سوخته بگریند اما من در همین لحظات پر درد ، در همین دقایق بی جان فقط میخواستم لب باز کنم و گلایه کنم از کسی ن ! از حیدر ن !

 از خودم ، از منی ک بی چون و چرا دل را به دست غریبه ای سپردم .

هنوز هم نگاه بی جانم حوالی این اطرافم میچرخید . با سیلی محکمی ک مقصدش گوشم بود هوشیار شدم .

 بیشتر از درد و سوزش گوش هایم قلبم پاره پاره شد . حیدر از مقاومتم خوشش نمی آمد او به دنبال اشک هایم می‌گشت ولی امشب این حوریه دیگر روحی در جسمش نمی دمید تا ک بخواد خودش را آرام کند ، این حوریه دیگر سیم آخر را رد کرده بود .

با ضربه سهمگین بعدی او روی سرامیک های جلوی پایش ولو شدم . خون آبه ای صورتی رنگ از کنج لب هایم فرو ریخت .

 دستانم را به گوشه لبم گرفتم و با عجز نالیدم :

_ ترنمم خوبه ؟ 

با شنیدن جمله ام گویی هیزم آتش جانش را گداخته تر کردم . کمربندش را بیرون کشید و پی در پی ضربه هایش را روی تنم نوازید .

او میزد و من خودم را بار ها نفرین میکردم . 

خود کرده را چه تدبیر ؟ 

مگر خودم همین را نمیخواستم !؟

مگر من نبودم ک قید همه و همه را برای این زندگی زدم؟

چرا مقاومت ؟ چرا اشک ؟

 این مجازات من است !

این تنبیه برای من شاید اندکی کم باشد .

مگر من نبودم ک خانواده ام را با بی رحمی تمام به یک غریبه نوپا فروختم ؟! 

پس سکوت کن ! گلایه ممنوع !

هیچ حقی نداری تو محکوم ترین مجرم این دادگاهی !

عشق را این چنین نمیخواستم .

لکن همین سرنوشت نصیبم شد .....

این منم و آن تو و ترنمی ک میان من و ما می‌سوزد .

دوست داشتن چه واژه غریبی است .

راستی ! امان ده سوالی دارم ارباب ...

عشقت به کجا ها پر کشید ؟

 آن لحظه های مذکور عاشقانه کجا رفت ؟

 شاید تاریخ انقضای من به اتمام رسیده یا ، یا ک شاید عاشقی در این حوالی این چنین معنا می‌شود .

آنقدر خسته بودم ک دیگر دست از تقلا برداشتم و آرام چشمانم را بستم .


" لطفا "

لایک = ۷۰۰ حتما 

کامنت = نفری سه تا کامنت فراموش نشه ♥️

بدون کامنت بخونی مدیون میشی 👌

#بدون_لایک_و_کامنت_بخونی_راضی_نیستم♡

❗شده آدمی از همه چی خسته تون کنه ؟!❗

{هر کیم ایتیره اصلی نی اینسان اولا بیلمز قارتال نقدر آج قالا ترلان اولا بیلمز} {تورکون دیلی تک سئوگیلی ایسته‌کلی دیل اولماز اوزگه دیگه قاتسان بو اصیل دیل اصیل اولماز} 
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز