صب از خاب ببدارشدم دیدم گروه نداریم تهش بود نبم ساعت میگشتم ببینم ۱ ۲ تا دونع پیدا نمیکنم تو کابینت ها هی میگم مامان ۱ گردوم نداریم؟ میگع نه تموم چنتا بود خوردمش نیست
بعد من نشستم نون خالی خوردم با پنیر
داداشم اومد هی چشم ابرو اومد داداشمم متوجه نمیشد رفت بواشکی زیر بالشتک ۴ ۵ تا دونه گردو در اورد دادش
من😳
😑😑😏
یکی نی بگه لامذهب ۱ دونشو میدادی من چی میشد