یه دردایی هست که وقتی تو عمقش سفر کنی لال میشی جز سکوت نه چیزی میشنوی نه میتونی بگی تو این لحظه تو با تمام وجود تمام میشی این سناریو ادامه داره میمیری زنده میشی میمیری زنده میشی میمیری زنده میشی اگه دق نکنی شاید یه روز موفق شدی و سر شدی
یه دردایی وقتی زیاد تکرار بشن به مرور زمان برات عادت میشه و باهاش کنار میای سرد میشی اولش سخته جون میکنی این بستگی داره مشکلت دردت چقدر باشه با توجه به اندازه ظرفیت و شدت اون مشکل درد میکشی وقتی برات عادی شد تو نسبت به گذشته ات قوی تر میشی و راحت تر با همچین موضوعی کنار میای اگه به مرحله ای برسیم مشکلات اگه روبروش وایسی و طاقت بیاری عاقل تر پخته تر قوی ترت میکنن
بستگی به ظرفیتت داره باید یاد بگیری مستقل باشی و دستت فقط پیش خالقت دراز باشه وابسته نبودن یکی از بهترین حس های دنیاست وقتی به چیزی وابسته نباشی آزادی فقط خدا ارزش واقعی اینو داره که بدون اون نتونیم زندگی کنیم
چندسالته؟ من دارم یواش یواش یاد میگیرم خیلی دارم اذیت میشم پخته شدن یهویی اتفاق نمیفته فقط با معجزه میشه یواش یواش رو خودت کار کن اگه نمیتونی دونه دونه عیب هاتو برطرف کن یکم زمان میبره من یه شخصیت وابسته بودم که تلخی و مشکلات زندگی یادم داد رو پای خودم وایسم و محتاج احدی به غیر خدا نباشم با آدما به گرمی رفت و آمد داشته باشم اما بهشون وابسته نباشم چون همه رفتنی ان به دارایی های زندگی ام وابسته نباشم چون ممکنه یه روزی از دستشون بدم کلا تا زمانی که هستن استفاده میکنم اما همزمان اینو به خودم یادآوری میکنم دل نبندم که نبودش آزارم بده زندگی بدون وابستگی یعنی آرامش لذت آزادی 😍
میدونی چیه من انقد بی اعتقاد شدم ک دیگ خودمم خودمو نمیشناسم چه برسع ب خدا متولد ۷۳م
منم هیچوقت فکر نمیکردم کارم به جاهای باریک بشه که به اعتقاداتم توهین کنم😔 اما بازم امید دارم که خدا میبخشه و دوس دارم بهش نزدیک تر شم تنها کسی که تا ابد برات میمونه و ولت نمیکنه فقط خودشه