من اول راهم خیلی بلد نیستم سیاست ندارم چجوری باید رفتار کنم
کسیم ندارم راهنمایی بگیرم که چیکار کنم و چجوری رفتار کنم
راهنمایی کنین لطفا
زیاد رمانتیک و احساسی بودم هر وقت خواستیم بیرون بریم مشتاق بودم براش هدیه گرفتم... کلا از داشتنش خوشحالم دوسش دارم خیلی و اینو بهش فهموندم چون ساده ام
ساده بودم همه چیو براش گفتم اینکه خانوادم دوسش دارن و ازش تعریف کردنو رفتم گفتم
مردا مثل سایه ان
یادتون باشه زیادی نزدیک شی ازت دور میشن
چجوری یکم خودمو بگیرم که درست بشه این قضیه فکر میکنم زیاده روی کردم تو رفتارام سو تفاهم شده براش فک میکنه من و خانوادم از خدامونه الان بیاد منو بگیره
والا به نظرم باید حد تعادل رو نگه داشت چون من خودم خیلی مغرور نشون دادم یکمم ترسیدم بهش نه گفتم الان مدتیه سمتم نیومده البته اینو بگم فعلا عقدیم
الان جمعه قرار داریم دلم میخواد نرم چون من اول مشتاق بودم ک بریم ... چجوری کنسل کنم چ بهونه ای بیارم که حالا رقتارمم یهو تغییر نکنه خیلی ..
ازدواجمون سنتی نی عاشقانه بود ...خب دوسش دارم ولی نمیدونستم هر چی برم سمتش اینجور میشه
دلمم نمیخواد از دستش بدم میترسم خودمو بگیرم بره
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
18 ثانیه پیش
18 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
