بعد مدتها برام یه خاستگار اومد که دقیقا همونی بود که میخواستم . دو هفته گذشته رفت و حتی زنگ نزدن که بگن نپسندیدن. حس بدی به خودم پیدا کردم .به خودم میگم همونطور که خیلیا رو تو نپسندیدی اونم تو رو نپسندیده .ولی به دلم نشسته و رفته دلم میخاد یه ختم زیارت عاشورا بگیرمشاید برگرده ولی به خودم میگم بذار هر چی میخاد اتفاق بیوفته بیوفته.ولی واقعا خوشم اومده بود ازش هنوز منتظرم حتی زنگ بزنن بگن خوششون نیومد.کاش برگرده. براتون پیش اومده همچین مسئله ای ؟ چه حسی داشتین؟
بندگی کن تا که سلطانت کنند /تن رها کن تا همه جانت کنند .خداجونم بهم توفیق بندگی خودت رو بده همین و بس
والا معمولا زنگ میزنن. به نظرم درستش هم اینه زنگ بزنن
نه عزیزم وقتی نپسندن دیگه زنگ نمیزنن.حالاحتما فکرنکن شمارونپسندیدن حس بد نداشته باش چون فقط این نمیتونه باشه شاید مشگلشون چیز دیگه ای بوده.انشالله اون کسی که خودت میخوای وخوشبختت میکنه نصیبت بشه
ی خواستگاری برا خواهرشوهرم اومده بود، اومدن و رفتن نیومدن انگار نپسندیده بودن، بعد ی مدت دوباره پسره ...
اره جواب میده من یه بار گرفتم و به حاجتمم رسیدم ولی بعدها خیلی برام مشکل ایجاد کرد و پشیمون شدم و هوزم تیر و ترکشاش هست. برا همین خیلی وقته برا خواسته هام دعا نمیکنم میگم بذار هر چی خدا میخاد بشه. ولی میترسم بعدا بفهمم اشتباه کردم
بندگی کن تا که سلطانت کنند /تن رها کن تا همه جانت کنند .خداجونم بهم توفیق بندگی خودت رو بده همین و بس