کاش کاش کاش میشد جدا زندگی کرددد دیگه اخر خط رسیدم
یکجا نشینم کردم افسردم کرد با اون اخلاقش
تا میرفتم خونه دوستم بر میکشتم فحش میداد میگفت کجا رفتی چرا رفتی
فقط دلش میخاد به سازش برقصم
میگم چرا نمیزاری برم بیرون میگه من میرم خونه خواهرام همرام بیا دیگه خواهراش ۵۰ ۶۰ سالشونه انتظار داره منه ۱۷ ساله پیش اونا برم؟؟؟؟
بخدا دیگ صبرم تمامم شددددد ۲ سال زندگیمم با افسردگی سپری شدددد خودمو گمکردم راه رفتنو یادم رفت