۱۹ و۱۳ ،یه هفته پیش اومدم ،کلی به همه التماس کرد به خودمم گفتم بچه ها قول دادن تغییر کنن منم فرق میکنم ولی دوروز بعد ک رفتم بخاطر دروغ دختراش منو زد بعد یولشکی اومد بهم گفت میدونم دروغ میگن ولی ناچارم جلوشون فیلم بازی کنم ،دیدم من فقط دارم عذاب میکشم بعدم اینبار دخترش منو زد بدتر ازقبل شدن دیگه نمودم اومدم خونوادم همگی میگن حق نداری برگردی چون رفتارمنو دیدن وزورگویی وظلم ایناروهم دیدن ،شوهرم نمیتونه خشمشو کنترل کنه چون نظامیه میگه ،میگه نمیتونم دست خودم تیست ،منم تواین دوسال کلا روحیه ام داغونه تنهاچیزی ک هست نمیدونم چرا دوستش دارم هنوز اونم جونش درمیاد ولی بی اراده اس نمیتونه از زندگیش دفاع کنه همش به من میگه توتحمل کن
الان برای طلاق اقدام کردم چون باوجود بچه هاش نمیشه خودم دبیرم ولی اینا دیگه زندگیمو سیاه کردن خودمو به بی محلی میزدم ولی جاهایی دیگه آبرومو به دروغ میبردن مدام ناچار به دفاع کردن و اثبات بودم شوهرم میگفت من باور نمیکنم ولی تورفتاراش تمام حرفای اونا تاثیر داشت
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
