ما همدیگه رو دوست داریم .یکسال و نیمه با همیم و دارن میان خواستگاری.من یه سری مشکلات خانوادگی دارم که خب به هیچ کس نمیگفتم اما بهش اعتماد کردم و گفتم به شرط اینکه من یا خانوادم رو قضاوت نکنه.دیروز بهم گفت من فقط یه دختر نرمال میخوام.نمیخوام همش نگران و ناراحت یکی باشم.بعدم مشکلات خانوادگی رو به روم آورد و گفت تقصیر توئه البته غیر مستقیم.از دیروز تا حالا دلم شکسته و نمیتونم باهاش درست حرف بزنم.حتی نمیدونم باید چیکار کنم.خودس که میگه اعصبانی بودم یه چی گفتم. ولی خب دلم شکست.چیکار کنم؟
دلت نشکنه شاید این یه نشونه اش که بیشتر راجع به این اقا فکر کنی
بعد چند سال زندگی سمی امسال تونستم روی پای خودم بایستم و تمومش کنم شنیدم شنیدم شنیدم حرف مردم رو ولی رها کردم هرچیزی که شادی از من وبچم گرفته بود امیدوارم برای همیشه کنار بچم شاد وخوشحال باشم💛
نه.مسکلات خانوادگی م زیادی واضحن .نمیشه پنهان یا کتمانشون کرد.
ببین چون من تجربه ۸ سال زندگی مشترک را دارم بهت میگم. شوهرم واقعا با هزار بار خواستگاری اومدن منو بدست آورد اما الان کوچکترین مشکلی از خانواده ام را توی روم میزنه. اگر این آقا را میخای به این زودیا باهاش ازدواج نکن بزار چند بار دیگه عصبانی بشه ببین باز هم به روت میاره یا نه. اگر آورد شک نکن بعد ازدواج همیشه به روت میاره. مگه اینکه برات مهم نباشه اصلا