هنوز پله ها و اتاق بالا و راهرو و اتاق خواب و پارکینگ و حیاط مونده😶
👇❤دو تا بچه بودن توی شکم مادر.اولی میگه تو به زندگی بعد زایمان اعتقاد داری؟ دومی: آره حتما. یه جایی هست که میتونیم راه بریم شاید با دهن چیزی بخوریم. اولی: امکان نداره. ما با جفت تعذیه می شیم. طنابشم انقد کوتاهه که به بیرون نمی رسه. اصلا اگه دنیای دیگه هم هست چرا کسی تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشونه بده. دومی: شاید مادرمونم ببینیم. ولی مگه تو به مامان اعتقاد داری؟ اگه هست پس چرا نمی بینیمش؟ دومی: به نظرم مامان همه جا هست. دور تا دورمونه. اولی: من مامانو نمی بینم پس وجود نداره. دومی: اگه ساکت ساکت باشی صداشو می شنوی و اگه خوب دقت کنی حضورشو حس می کنی.مثل دنياي امروز ما و خدايي كه همين نزديكيست😍...........
خوشبخت بشی عزیزم ❤️🌼♥️ آره خیلی خوبه ولی وقتی بچه کوچیک داشته باشی سخت میشه.من هر کاری خواستم انجام بدم پسرم میگفت مامان منم میخام کمکت کنم همیشه طی و دستمال و دستکش به دست دور و برم میچرخید😁😁
دختری از سادات هستم.بر دشمن مرتضی علی لعنت.ما بچه های مادر پهلوشکسته ایم.
به نظرم همهی ما باید این شعر مولانا رو سرلوحهی زندگیمون قرار بدیم هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر..آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم ..هر لحظه که می کوشم در کارکنم تدبیر..رنج از پی رنج آیدزنجیر پی زنجیر ..
بالای کابینتم با اینک هودم نصبه اما خیلی روغن میپاشه.اخه خونمم اجارست صابخونم حساس رو کابینتا😑منم وحشتناک حساس شدم و یه قطره ریخته باشه اعصابم خورد میشه.هرچیم حساس تر میشم حس میکنم بیشتر روغن هست