سلام بچه ها خوبید
همیشه دلم میگرفت وقتی تاپیکهای غمگینو میخوندم 😥 اما حالا از سر اجبار اومدم دارم مینویسم براتون ..... دلم گرفته😥 خیلی خیلی
من یه دونه خواهر دارم یکی دونه ..... نه خواهر دیگه ای نه برادر دیگه ای ....من بزرگترم ... باورتون میشه توی کل دنیا یه این خواهرو دارم اما انگاری دشمنیم باشید ادامه رو بگم
خب
خب
خب
عادیه چون منم با داداشام همین نسبتو دارم🙂🧑🦯
آخی😕
خب
نمیدونم از کجاش بگم 😢 اگر من خواهر کوچیک تر بودم به خواهرم احترام میزاشتم قدرشو میدونستم ... همه کاری کردم براش همه کاری... اما اون مثلا تا بحثی میشه میگه ها همش دختر بزرگتون همش ... یا مثلا وقتی میریم بیرون نمیگه خواهر بزرگم کنار مادرم باشه یا اون جلو باشه ... یا مثلا الان خواهرم بزرگ شده یه لباس اضافه داشته باشه
همش پیش من میگه الهییی من بمیرم نباشم از دستت ولی من کاری نمیگم بیشتر دعواهامون حسودیه .. من هیچ وقت حسودی نکردم بهم مگر به قدش .... دلم میشکه دم به دم میگه الهی بمیرم نباشم .. از دستت راحت بشم الهی . به سال دیگه نرسم و فلان و چنان
من اگر بودم درکش میکردم مثلا خواهر بزرگترم مثلا پا به پای مامانم راه بیاد یه وقت مثلا یکی دیدمون بدونه اون بزرگتره ... باهاش حرف میزنم خیلی زشتت نگاهم میکنه.... چشماشو درشت میکنه پر از نفرت ..... من یه دلی دارم که نگم .. الان دلم شکسته خیلی
ما توی فامیلمون خالم عمم داییم هیچ کدوم چشم دیدن خواهر و برادرشونو ندارن ... از اینکه مثل اونها بشیم میترسم ... یکی از اون یکی شکایت میکنه.. یکی به اون توهین میکنه... این که میاد خونه مادرش اون از خونه میره بیرون تا باهاش چشم تو چشم نشه
چکار کنم😳 اگه فردا به کمکش نیاز داشتم چی 😳
من برم پیش کی بشینم درد و دل کنم باهاش وقتی خواهر دارم .... اگه فردا مامانم کنارم نبود پیش کی بشینم... از کی کمک بخوام
