مهمونی بودم داشتم با ناز خورشت رو میاوردم سر سفره که یهو خورشت ریخت رو مانتویی که تازه خریده بودم و همونجا بود که احساس کردم سوختم سریع مانتو رو درآوردم پیرهنم خیلی کهنه بود و میتونم بگم مال دوره قجر جدمون بوده اومدم خودمو جمع کنم و بشقاب رو از رو زمین بردارم که یهو شلوارم از پشت جر خورد