دوست پسرم سربازع وحشتناک شرایط روحی و روانیش داغون شده از همه طرف فشار روشه، جوری تحت فشارع که کلا روحیاتش بهم خورده و سرد شده نسبت به همه چیز و همه کس تا جایی که تونستم باهاش بودم و تنهاش نزاشتم و سعی کردم همه جورع باشم و بخندونمش ولی فایده نداشت خیلی شرایطش بده و داغونه حسش بهم خنثی شده دیگه دوسم نداره، نه تنها من بلکه نسبت به همه اینجور شده.. بهم گفت نیاز به تنهایی داره و حالش داغونه. منم سکوت کردم و بهش گفتم هر وقت فک کرد دوباره میتونه دوسم داشته باشه برگرده و تا اونموقع منتظرش میمونم
مثلا چه فشاری روشونه بعضی پسرا چه لوسن البته کاری به رل شماندارم کلی گفتم
ببینید، سرباز معمولی نیست که پست بده فقط، مسولیت تمام سربازای شهرستانمون گردن ایشونه مسولیتاش خیلی خیلی سخته کوچکترین اتفاقی بیوفته میان یقه ایشونو میگیرن، از یه طرفم فشار کنکور من روشه چون اگه امسال خدایی نکرده قبول نشم تمام برنامه هامون بهم میریزه، از یه طرلم فشار اقتصادی و ترس اینده رو داره مثلا قرار بود یه تالار مراسم بزنه ولی قیمت همه چیز اونقد یهویی رفت بالا که همه چی خراب شد، خلاصه که پشت سر هم داریم بد شانسی میاریم