آرسام خیلی خوشحاله از نبود من🙄تو جواب آخر اون یکی اکانت کامل توضیح دادم شرح حالش رو
باهاش تماس تصویری گرفتم زانیار میگفت آرسام آقا آرسام بیا مامان جیغ میزد گوشی رو پس میزد میگفت زَ😐(ب زانیار میگه زَ)
اینم شانس منه😐😐😐😐
اتاقم پنجره نداره
ن بابا راه دوره کژالم زایمانش نزدیکه
زانیار مرخصی گرفته انقدر خوش میگذره اینجوری ن غذا میپزم ن هیچییییی خخخخخ
شده عین ی مامان برام حتی داروهامم میاره میده بهم(هرچند من دارو بخور نیستم میندازمش تو چاه حموم یواشکی 😂😂😂😂😂)
تصمیم گرفتم خوب ک شدم تا چند روز همین روال رو ادامه بدم هی خودمو بزنم مریضی🤪