سلام به همه من تیرماه ۱۴۰۰ در بیمارستان پارسیان سزارین شدم و تصمیم دارم تجربه ام رو بنویسم فقط چون الان پسرم هفت ماهه و شیطونه احتمالا کم کم بتونم پستم رو کامل کنم.
سوال خاصی مدنظرتون بود بگید.
اول از همه ساعت ۶ صبح در حالی که از ۱۲ شب قبلش ناشتا بودم رفتیم بیمارستان، جلوی بلوک زایمان فقط شما رو راه میدن و خب مسلما همسر مادر یا همراه نمیتونه بره اینو گفتم که اگه تصمیم به خداحافظی یا فیلمبرداری قبل از ورود به بلوک دارید بدونید. همون جلوی در یه دمپایی بهتون میدن کفشتونو ازتون میگیرن و بعد لباس مخصوص میدن میگن برید توی یه اتاقی کع دوتا تخت و سرویس بهداشتی داره لباس عوض کنین، بعد یه خانم پرستار فوق العاده مهربون بود که اومد ازم اطلاعات گرفت و درباره علت سزارین و اینا گفتیم...از فوق العاده بودن پرستارهای بلوک زایمان هرچی بکم کم گفتم، فقط یه بیشعور توشون بود که هی به من استرس میداد.
من کم شنوا هستم و سمعک دارم باپرستارها هماهنگ کردم که بذارن سمعکام باشه تا اتاق عمل و همشون گفتن باشه بعد این نفهم هی میومد میگفت اتاق عمل گیر میده باید درش بیاری!
خلاصه انقدر استرس داد به من که فشارم رفت بالا و پرستارها مجبور شدن قرص فشار بهم بدن!!
خب داشتم میگفتم بعد از عوض کردن لباس و گرفتن اطلاعات یه شیشه دادن که برم نمونه ادرار بدم بهشون..از اونجایی که من کمی وسواسی هستم و سرویس بهداشتی های بیمارستان اصلاااا تمیز نبود و همه از کثیفی رنگ زرد گرفته بود نمیتونستم نمونه بدم😅 داستانی بود ینی!!گفتن ایراد نداره نمونه خون میگیریم...
بعد اومدن کمکم کردن روی یه تخت خوابیدن برام آنژیوکت گذاشتن که فوق العاده بی درد بود و اصلا نفهمیدم واقعا! بعد دیدم برای مادر تخت بغلی میخوان سوند بذارن کاملا خودمو باختم😅😅 آخه دکترم گفته بود تو اتاق بعد از بی حسی میذارن برام، از همون پرستار بیشعوره که سوند اون خانومه رو گذاشت پرسیدم عه اینجا سوند میذازن؟دکترم جور دیگه گفته بود که! حیوون گفت اره اینجاس نه اشتباه گفته درد نداره زود تموم میشه ببین از این خانم صدایی درنیومد حتی😐
من باز استرس گرفتم...یه پرستار دیگه دید باز دارم قرمز میشم و فشارم میره بالا اومد گفت بیمارهای فلان دکتر رو تو همون اتاق عمل و بعد بی حسی سوند میذارن نگران نباش...خیالم راحت شد و هنوز دلیل اون همه عقده ی او پرستار رو نفهمیدم😒
خلاصه چون خیلی فشارم بالا پایین میشد چند تا پرستار مهربون هی میومدن بهم سر میزدن باهام حرف میزدن و اینا که واقعا آرومم کردن، یه دو ساعتی گذشت که گفتن دکتر اومده...با دکترم و همسرم که اجازه دادن بیاد تو حرف زدیم و یکم عکاسی و فیلمبرداری کردیم و گفتن بخواب روی تخت بریم اتاق عمل.
اینو بگم که هم خود بیمارستان عکاس و فیلمبردار مخصوص داره هم دکتر حاجیها با یه گروه فیلمبرداری همکاری میکنه.فقط باید قبلش باهاشون هماهنگ کنین اون روز هولکی کار نمیکنن.
خلاصه که رفتیم بیرون از بلوک با مامان و خواهر و همسرم خداحافظی کردم و رفتم پشت در اتاق عمل.
هنوز داشتن اتاق رو اماده میکردن یه آقای بهیار فوق العاده مهربون که دید نگرانی تو چشمای من موج میزنه اومد پیشم و باهام حرف زد و اینا...خیلی حرفای قشنگی میزد همونجا کلی دعاش کردم و برای اینکه استرسم بخوابه شروع کرد از پسر خودش گفتن و اینکه همه این نگرانی ها تموم میشه و اینا😍
بالاخرع اتاق عمل آماده شد و رفتم تو...همه میگفتن سردته عیب نداره بلرزی راحت باش ولی چون من فشارمم بالا بود خودمم گرماییم انگاری اتاق عمل بهشتم بود🤣 باورشون نمیشد انقدر حالم خوبه!
یعنی درد و بلای کادر فوق العاده اتاق عمل و اون پرستارهای فوق العاده بلوک بخوره تو سر پرستارهای بخش که قشنگ گند زدن به حال خوبم!
میام و میگم بقیه ش رو باز...
باید بگم که من بین تندیس و پارسیان، پارسیان رو انتخاب کردم چون دکتر اجازه داشت نی نی رو بلافاصله بعد از تولد بیاره به پدرش نشون بده برام خیلی مهم بود که باباش بغلش کنه!ولی تندیس این اجازه رو نمیداد و قوانینش بخاطر کرونا متغیر بود.همچنین که میشد لحظه اول این دیدار رو فیلمبردار ثبت کنه و این هم خواسته من و باباش بود.