2737
2734
عنوان

خواهر شوهرامو از خونم بیرون کردم

| مشاهده متن کامل بحث + 884 بازدید | 47 پست
از من به تو توصیه اصلا دیگه به چیزای منفی فکر نکن و روحتو مکدر نکن . تو تنهاییات پا شو سریع کاراتو ا ...

بعد اون دوره خیلی عوض شدم، دیگه تصمیم گرفتم خر نباشم، با هرکس عین خودشم، کسی کوچکترین ضرری برام داسته باشه حذفش نیکنم از زندگیم، چرا باید تحمل کنم و خودمو داغون کنم؟ یاد گرفتم اول خودم اخرم خودم، و برام مهم نباشه کسی غیر از خودم و بچم و شوهرم

بعد اون دوره خیلی عوض شدم، دیگه تصمیم گرفتم خر نباشم، با هرکس عین خودشم، کسی کوچکترین ضرری برام داست ...

اره همینه

تعجیل در فرج صلوات ( با ذکر و عجل فرجهم).فقط یک بار زندگینامه ووصیتنامه شهید بابک نوری هریس رو بخون.عکسشم ببین. فوقالعادس 

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

بعد اون دوره خیلی عوض شدم، دیگه تصمیم گرفتم خر نباشم، با هرکس عین خودشم، کسی کوچکترین ضرری برام داست ...

من الان سال به سال خونه داداشم میرم خب وقتی با هم غریبه ایم و به خصوص زناشون حسودن خودشونم دوسم ندارن کجا برم. اونام نمیان

تعجیل در فرج صلوات ( با ذکر و عجل فرجهم).فقط یک بار زندگینامه ووصیتنامه شهید بابک نوری هریس رو بخون.عکسشم ببین. فوقالعادس 
2728

با اجازه استارتر میشه برا آرزوی تودلیم نفری ۳ صلوات بفرستید❤🙂

باز آمد شوهر بی بهانه، با ادایی کودکانه، هیکلی چون استوانه می کند غر غر به خانه، یادم اید روز اول، گردنش کج، دست و پا شل . پیش بابا موش میشد سر خیس تا گوش میشد . دختری افتاده بودم مهربان و ساده بودم نرم و نازک، شاد و چابک. چشمهایم همچو اهو، عطر موهایم چو شب بو . می شنیدم از لب او حرفایی همچو جادو : من غلام خانه زادت، جان دهم هر دم به یادت، گر نیایی خانه ی من می گریزد روحم از تن . بعد از آن گفتار زیبا خام گشتم من همان جا . شد به پا جشن عروسی کیک و شام و دیده بوسی . بعد از آن دیگر ندیدم هرگز آن اوقات بی غم . قسمتم یک مرد جانی ، اندکی لوس و روانی ، بی اراده همچو یابو، پرخور و مغرور و پر رو . بشنو از من جان خواهر، هر که کرد این دوره شوهر ؛ خاک بر سر گشت و حیران . شد پشیمان شد پشیمان شد پشیمان......

من یکی درکت میکنم من زایمان کرده بودم خواهر خوذم پیشم بود دلم مامانمو میخواست ک نبود، بیخودی اینقد از خ.اهرم دلگیر شده بودم اینقد گریه میکردم ی گوشی چک میکرد بدم میومد یه دستشویی میرفت بدم میومد با پرستارا حرف میزد میخندید بدم میومد فک میکردم ب من بی توجهه

منم یه شب درمیون مامانم و خواهرشوهرم میومدن خونم وایمستادن ولی بااینکه سزارین بودم خداشاهده خودم همه کارای خودمو و بچه رو میکردم فقط مامانم بزور میگرف ازم دلم نمیومد اذیتشون کنم .اونا واسه اینکه من تنها نباشم تا ۴۰ روز میومدن قرار نیس بگم بچه مو هم اونا عوض کنن 

توقعات خیلی زیاد بوده و همونجا باید سر شوهرت داد می‌زدی ک کمکت نمیکنه جلوی همونا نکه اون بیچاره ها 

 

خواهرشوهرات اومدن بیمارستان بعد خونه هم اومدن غذا هم حاضر کردن که حالا باب میل تو نبوده بعد تو بخاطر دوتا بحث که بین خودشون بوده بیرونشون کردی؟؟ واقعا خیلی دل بزرگی دارن که هنوز باهات حرف میزنن اگه من بودم میگفتم بیا اومدیم از بیمارستان جمعت کردیم تو که بی کس و کار بودی اینه دستمزدمون و دیگه ام پامو خونت نمیزاشتم

2738

اشتباه کردی حقوق داری یا هرچی توقع از دیگران خیلی بالائه والا ادمای خوبی ان که اومدن کمکت تازه با خودشون بحث کردن نه با تو من الان می گفتم از خونم برید بیرون جنگ جهانی میشد تو هم صبوری کن حالا

اون زن داداشم بهم کمک میکرد واسه تقویتم و شیرم زیاد شه طفلک خودش وسایل میخرید و میپخت، داداشمو دیدم ...

افرین بهش قدرشو بدون لطفا.

..... منم همین کارا رو برا خواهرشوهرم کردم قدر ندونست زندگیمم از هم پاشوند 

منم یه شب درمیون مامانم و خواهرشوهرم میومدن خونم وایمستادن ولی بااینکه سزارین بودم خداشاهده خودم همه ...

ببین من نشست و برخاست برام خیلی سخت بود. نمیتونستم جابجا شم. خیلی درد داشتم شاید تو فرق میکردی. البته من اون لحظه به این فکر نیوفتادم که از شوهرم کمک بخام اخه شوهرمم اهل کمک نیس و اونام خیلی زورشون میاد از داداششون کاری خواسته باشی ولی بهتر بود از همون برادر نامردشون کمک میخاستم

تعجیل در فرج صلوات ( با ذکر و عجل فرجهم).فقط یک بار زندگینامه ووصیتنامه شهید بابک نوری هریس رو بخون.عکسشم ببین. فوقالعادس 
خواهرشوهرات اومدن بیمارستان بعد خونه هم اومدن غذا هم حاضر کردن که حالا باب میل تو نبوده بعد تو بخاطر ...

اومدن بیمارستان که واقعا خوب بودن ولی منم قبلا رفته بودم برا یکیشون. ضمن اینکه میتونستم به جای اونا یکی دو روز به یکی پول بدم بیاد بیمارستان چون حقوق دارم ولی شوهر خسیسم نمیزاشت. اون خونه اومدنم که کاش میگفتن نمیایم سنگین تر بود. چون با منت کاری انجام میدادن و انگار نه انگار که من مریض بودم. ضمن اینکه اینقد شوهرم خسیسه که ابجیام دوس نداشتن بیان که اونم اومدن اخرش .حالا این وسط یا باید پرستار میگرفتم یا خود شوهرم کمک میکرد.من اشتباه کردم باید یکسره به شوهرم دستور میدادم تا کمکم کنه. از اونا هم درخواست نمیکردم. البته اونم اصلا اهل کمک نیست. دیگه اونوقت خودش میدونست و خودش و برا اومدن خواهراش منتی سر من نبود. ببرا کمک به داداششون اومدن نه من

تعجیل در فرج صلوات ( با ذکر و عجل فرجهم).فقط یک بار زندگینامه ووصیتنامه شهید بابک نوری هریس رو بخون.عکسشم ببین. فوقالعادس 
اشتباه کردی حقوق داری یا هرچی توقع از دیگران خیلی بالائه والا ادمای خوبی ان که اومدن کمکت تازه با خو ...

اومدن خونه من اصلا به درد نمیخورد با منت و دعوا چه بدرد من میخوره . یا باید نری کمک کسی یا اگر رفتی یه کاری نکنی طرف ناراحت بشه. غر نزنی جلوش سر و صدا نکنی

تعجیل در فرج صلوات ( با ذکر و عجل فرجهم).فقط یک بار زندگینامه ووصیتنامه شهید بابک نوری هریس رو بخون.عکسشم ببین. فوقالعادس 
افرین بهش قدرشو بدون لطفا. ..... منم همین کارا رو برا خواهرشوهرم کردم قدر ندونست زندگیمم از هم پاشو ...

یه اخلاقی دارم با هر کی مثل خودشم، خوبی کننن خوبی میکنم ، بدی کنم خیلی خودمو نگه دارم میشورم میزارمشون کنار دیگه ادم حساب نمیکنم، برای همین زن داداشمم یه کوچولو برای جبران یه تولد خوب براش گرفتم 

اومدن خونه من اصلا به درد نمیخورد با منت و دعوا چه بدرد من میخوره . یا باید نری کمک کسی یا اگر رفتی ...

ولی اشتباه کردی گفتی برید بیرون رسم ادب نبود فرض کن خواهرهای خودتن

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687