من و آبجیام تو یه شهر نیستیم مادرمم به رحمت خدا رفته موقع زایمان برا زایمان دو تا از خواهر شوهرام خیلی کمکم کردن بیشتر چون داداششون بدردشونم میخوره و دوسشون داره .البته ذاتا بدجنس نیستن زیاد.خدا خیرشون بده . به هر حال من از بیمارستان مرخص شدم و این دو تا خواهرشوهرامم اومدن. که تا اومدن خواهرام کمکم کنن.حالا من اینم بگم میرم سرکار و حقوقم دست شوهرمه. لطفا نگین چرا بهش کارت رو میدی. دیگه شده . نمیتونم ازش بگیرم ماهانه یه مقدار برا خودم برمیدارم. خلاصه تب سنج و دما سنج نداشتم. گذاشته بودم بعدا بگیرمِ. یکیشون همش تااکید میکرد باید بگیرین. یکیشونم میگفت حالا واجب نیس بعدا میگیره. خلاصه منم چون میدونستم از روی دلسوزی هست به هیچ کدومشون چی خاصی نمیگفتم.فقط یادم نیست چی گفتم که اصلا غر غر نبود یکیشون گفت تو چقد غرغروهستی. و فلان و... خلاصه تو همین بحثاشون یکیشون به اون یکی گفت تو خسیسی و بحث بینشون بالا رفت حالا من درد دارم نیاز به رسیدگی دارم اینام مثلا اومدن کمک من. ولی همش سر و صدا و اینکه منو غروغرو میخونن. مثلا من برای برخاستن نیاز داشتم کسی دستمو بگیره اصلا نمیومدن منم روم نمیشد. یا نیاز بود یکی بچه رو تر و خشک کنه که خوششون نمیومد. داشتن خونمو جمع و جور میکردن. منم عصبی شدم گریم گرفت گفتم اصلا نمیخام کمکم کنین از خونم برین بیرون. (شوهرمم کلا مشغول یه کاری بود به هیچ کدوممون توجه نمیکرد کلا ادم احساسی نیست که به فکر من باشه.) اونام چیزی نگفتن و نشنیده گرفتن. یه شام گذاشتن(که اون شام مناسب منم نبود.)میخام بگم خب مسلما مثل خواهر دلسوز نیستن دیگه. خلاصه یکیشون باهام سرسنگین شده. همونی که بهم گفت غرغرو. آخه شما بگین تواون شرایط منی که نیاز به رسیدگی داشتم درست بود این برخوردا. البته من قبول دارم تند رفتم. خب اون موقع حالم بد بود. ولی اونام تقصیر داشتن
تعجیل در فرج صلوات ( با ذکر و عجل فرجهم).فقط یک بار زندگینامه ووصیتنامه شهید بابک نوری هریس رو بخون.عکسشم ببین. فوقالعادس
همینکه اومده بودن دستشون درد نکنه.والا من یه بچم دارم ولی واقعا بلد نیستم چکار کنم کنار زن زائو.اونام شاید بلد نبودن.یا مثلا ادم با خودش مقایسه میکنه.منم بودم دستتو نمیگرفتم نه از رو بدجنسی، چون خودم راحت بلند میشدم فکر میکردم تو هم مثل منی.سخت نگیر در کل.اشتی میکنین
همین که انقددوستت داشتن والان توبیمارستان اومدن کمکت یعنی تقریبامثل خواهرن...توهم کارت درست نبودالبت ...
خواهرامدفردای اونروز اومدن. منم برا یکیشون قبلا تو بیمارستان دو شب وایستاده بودم. من قبول دارم خیلی خوب شد اومدن ولی اخرشو بی مزه کردن . منم از این کارم ناراحتم
تعجیل در فرج صلوات ( با ذکر و عجل فرجهم).فقط یک بار زندگینامه ووصیتنامه شهید بابک نوری هریس رو بخون.عکسشم ببین. فوقالعادس