اصلا دارم روانی میشما🤣خودبخود یادم افتاده😐پارسال باردار بودم،افتاده بود توی کرونا،جاریم خونه ی هرکس میرفت با ماسک میرفت،منم دیدم کسی ناراحت نمیشه از کارش،پیش خودم گفتم بذار منم بزنم،به هرحال باردار بودم،رفتم خونه ی پدرشوهرم،نهارشون دیر شده بود،گفتن بیا نهار ،منم گفتم مرسی میل ندارم،یهو پدرشوهرم بی مقدمه گفت حالا ک نهار نمیخوری پاشو برو خونه ی خودت بشین،با ماسک نشستی اینجا ک آینه ی دق بشی؟😐منم باردار بودم و حساس،با گریه اومدم خونه،شبش ک شوهرم اومد طرف باباشو گرفت 😐 گفت باباش توضیح داده ک منظور بدی نداشته 😐 البته کلی بلا سرم آوردنا ولی این ی مورد رفته رو مخم،الان به زور ماهی یبار میرم،همش میگن بیا ولی کاملا از چشمم افتادن