خیلی حساسمم بارها سر رفتاراش با شوهرم دعوام شده ازش بدم میاد و حس بد میده بهم ی کاری کرد این حس بهم دست داده :(
مثلن من تازه عروسم ولی هر وقت من خونه مادرشوهرم بودم نمیومد از قص ولی وقتی من نبودم بود ..... رفتاراش تو مخمه چ قد بخاطرش دعوا کردم با شوهرممم و حتی کتکم خورردم یعنی بحثمون میشد الکی الکی و کشداررمیشد و رومون باز شد
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
تورو خدا بیخیال چیکار اون داری میاد بیاد نمیاد نیاد اینا الان براتون مهمه چند سال که از ازدواجتون میگذره تازه میفهمی الکی باروان خودتو زندگیت چه کردی دیگه هیچکدوم این داستانا یه سرسوزن برات اهمیت نداره حتی اهمیت ادما هم برات کم و کمتر میشه
بیخیال چرا اوقات خودتون رو تلخ میکنید رفتارای اون خانم تقصیر همسر شما نیست سعی کن نسبت به رفتار و ...
ببین اصن نمیدونم چ مرگمههههه اصن نمیدونممم چرا انقد تو مخم رفته از خودم بدم اومد چرا اینطوری شدمممم شدیدا بهش حساس شدممم دست خودمم نیس میدونی اخه خواهر شوهر و مادرشوهرمم خیلی بهش اهمیت میدن و حساسترم کررردن پیش خودم هی میگم مثلن من تازه عروسم ولی ب اون بیشتر اهمیت میدن حرص میخورممم
خوب بخاطر همین منم اصن با اینک با شوهرم طولانی دوست بودم هیچ وقت هیچ وقت اصن ازس نمیپرسیدم د برامم مهم نبوود حتی اون ازدواج کردن من با شوهرم دوست بودم حتی سوالم راج بهش نمیکردم هیچی هیچی ولی از بعد ازدواجم حساس شرمم اصن ادمی نبودم ک خودمم با کسی مقایسه کنممم حالا حس بعضی خانمای سایت میفهممم :((((((