واسه فردا قرار گذاشتن که بیا صیغه محرمیت بخونن براشون یه هفته بعد هم برم محضر واسه رسمی شدنش هیچی حال منو در نظر نگرفت الان همه خوشحالن خاهرم با چشای خندون باهام در مورد لباس سوال میپرسه میگه برم باهاش خرید
خیلی خودمو نگه داشتم که جلوشون گریه نکنم هردوشون نامردی کردن در حقم
ب تایپک های قبلی سر بزنین میفهمین ماجرا چیه