تقریبا ۱۹ سالمه بعضیام میگن دیگ کم کم داره ۲۰ سالت میشه همه هم کلاسیام همه رفقام خودشون تنها میرن بیرون اما من همیشه باید با بابا یا مامانم برم باورتون میشه حتی تاحالا ی پفک خودم تنهایی نخریدم دوروز پیش با بابام اینا داشتیم از بیرون میومدیم گفتم یلحظه جلو داروخونه صبر کن قرص سرماخوردگی بخرم وقتی رفتم دیدم مامانمم پشت سرم اومده میگ تنهایی وایسادی کنار بقیه امروز امتحان داشتم بابام جایی کاری داشت منو رسونده بعد اومده مامانمو اورده تو حوضه امتحان که اون بیاردم خونه وقتی دیدم همه دخترا حتی کوچیکا خودشون میان و فقط مامان من اومده اونجا نشسته اصلا بغض کردم نمیدونم چکار کنم دیگ
یه بار دوسال پیش به زور راضیشون کردم با دوستم واسه شب یلدا بریم خرید بعد کلی التماس وقتی راضی شدن بابام با فاصله مارو تعقیب میکرد که ببینه کجا میریم
هرچیم باهاشون حرف میزنم نمیخان قبول کنن
اخه تا کی کاش اصلا دختر نمیشدم🙂💔