سلام.بچه ها یه توضیح کلی بدم من طبقه بالای مادرشوهرمم و الحق و والانصاف پدرمادرش خیلی باهام خوبن و هوامو دارن بدون آزار و اذیت و خیلیم مهربونن و همیشه تو بحثا طرف منو میگیرن،چون رابطم باهاشون خوبه زیاد پیش میاد باهم وقت بگذرونیم و باهم غذا بخوریم.شوهرمم درکل آدم بدی نیس،اهل شوخی و مهربونه و محبت میکنه هم تو خلوت هم جلوی پدرمادرش تحویلم میگیره و هوامو داره،گاهی البته یه شوخیایی میکنه که همه مردا میکنن مثلا این زن منو میکشه آخر ولی درکل بیشتر احتراممو داشته همیشه چون میدونه حساسم خیلی. امروز موقع ناهار باهام خوب بود میگفت بخور و... یهو به شوخی مثلا گفت یه زن دارم نمونه لب و دهنش مثل میمونه!!!نمیدونم از دوستاش یادگرفته یاچی ولی من خیلی ناراحت شدم بلند شدم ظرفارو شستم،هرچی صدام کرد جواب ندادم،اومد با مسخره بازی و بوس و اینا تمومش کنه که برگشتم بهش باتندی گفتم خیلی احترامتو نگه داشتم که جوابتو ندادم،احترام هرکس دست خودشه که تو نگه نداشتی!هی آروم گفت جلواینا چیزی نگو و شوخی کردم و... که محلش نذاشتم بازم! گفتم اگه واقعا زشت بودم وشبیه میمون بودم بخاطر مسخره کردنت طلاق میگرفتم ولی الان میذارم پای خامیت!پدرمادرشم خیلی دعواش کردن.درضمن قیافم خوبه و نسبتا خوشگلم و میدونم مخصوص من نگفت میخواست مثلا شوخی کنه ولی اینجوری شد.حالا نظرتون چیه من تند رفتم یانه؟چه برخوردی داشته باشم وقتی اومد طرفم وچقدر کشش بدم؟آخه دیشبم سریه موضوع دیگه بحث و دعوا داشتیم خیلی رو مخم رفته بود
و اینکه اصلاااااا اصلااا تو بحثای بزرگترم کلمه طلاق رو بکار نبر بچه که نیستین
ما ماجرامون طولانیه،میگم باهم خوبیم ولی مشکلات و اختلافات اساسی زیاد داریم و من مدام سعی میکنم کنار بیام که جدانشم،آخه از آینده طلاق میترسم اینکه دوباره بخوام باکسی آشناشم ازدواج کنم بعدتازه اون چی دربیاد ومشکلات جدید نداشته باشه،شوهرم درحالت کلی خوبه مهربونه بامزس و محبتم میکنه اهل خیانت نیست و زندگی پاکی داره ولی رفیق بازه و متاسفانه بددهنه،زیاد هم حرف جدایی پیش اومده ولی جفتمون همو دوس داریم