2777
2789
عنوان

زنداییم مادر بزرگمو انداخته بازداشتگاه 🤯🤯😱🤯

| مشاهده متن کامل بحث + 8909 بازدید | 200 پست

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

حالا ماهایی که انتظار عروسی داشتیم بهمون خبر اختلاف می‌رسید که باهم دعوا دارن نمیسازن و فلان ، فهمیدیم که زنداییم با زور میگه که باید کل کارخونه یا (کارگاه) رو به اسم داداشم بزنی که باهات ازدواج کنم ، ما تو شوک بودیم ، حالا باز می‌گفت به اسم خودم بزنی یه چیزی ، داداش خیلی عجیب بود ، داییمم ک عاشق ، کارگاه رو قبول نکرد ولی. رفت براش یه ۲۰۶ خرید با یه تیکه طلا که آشتی کنه ، اونم قبول کرد ، با وساطت خانواده ها قرار شد که هرچی زود تر ازدواج کنن و برن سر خونه زندگیشون

2803
2804

داییم قبول کرد جهاز  رو بخره ( کل چوب و فرش و یخچال و ماشین لباسشویی و ظرفشویی   و چند تیکه کوچیک ) و برای هدیه ی ازدواج هم یه سرویس طلا که همه رو قبول کرد و رفتن سر خونه زندگیشون باز بدون مراسم و هیچی ، یه شام خیلیییی مختصر و خانوادگی که اونم به اصرار داییم قبول کردن که اقلا مادر و خواهرام باشن ، اون شب تنها شبی بود که ما رفتیم خونه داییم و بعدش تا یه سال هیشکدوم حتی یبار هم نرفتیم و البته خب بهش حق هم میدادن ، چون شاغل بود و به خاطر کارش با داییم شب می‌رسیدن خونه و واقعا وقت هم نداشتن

2805
2801
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز