به هیچکی غیر از خدا هم نمیتونم بگم...
دلم خیلی گرفته
میگم بهتون اگه تونستین بگید چیکار کنم
۹ ماه میشه عروسی کردم
شوهرم ساعت کارش دست خودشه
به جای اینکه وقتشو با من سپری کنه موقع بیکاری و تفریح
سریع میره جای دوستاش یا حتی خونه مامانش میشینه اما تو خونه با من نمیشینه من همیشه تو خونه تنهام...میاد غذا میخوره هنوز لقمه پایین نرفته خدافظ پا میشه میره
از خداشه برم خونه مامانم اما من با خودم میگم همچین زندگی چ بدرد میخوره من هی برم اینم خوشش بیاد بیشتر هوایی شه اما من با موندن تو خونه فقط خودم تنهاتر میشم و غصه دار تر میشم اون اصلا عین خیالشم نیس که این تنهاس یا نه اگرم حرفی بزنم جایی که مشکلو رفع کنه بیشتر داد و هوار میکشه...