سلام
امروز تولد همسرم بود...
من هرسال جشن تولد میکیریم براش با دعوت از خانوادش وخانوده ی خودم... یه جشن کوچیک صمیمی هم با همکارامون تو محل کارش با یه حالت سورپرایز داشتیم چندسال بود...
امسال به خاطر اینکه واقعا مشکل داریم باهم وازهم دور افتادیم وبه خاطر بهونه گیری هاش ...خودش چندین بار بهم گفته بود که تولد نگیرم براش... حوصلشو نداره...
ما بامامان باباش زندگی میکنیم... حتی مامانش با شوخی گفت خواهرت گفته میام..جدی گفت بیان من میرم بخوابم ...(دوروز پیش)
الانم هیچ کاری نکردم... ولی خیلی اعصابم خرده...
من به دستان خدا خیره شدم....