حالم بده چند روزه قلبم میسوزه خاستگار خوب داشتم از اشتباه رد کردم آخرش به اجبار عقد کردم که یه خانواده بدجنس وگدا هستن از روز اول سر رفتن به آتلیه دعوا کردم و التماس گفتم عکس میخوام منو بردن بازار ارزون ترین مغازه خواهرش بهم میگفت شنل نگیریا شال و چادر سرت کن هیچ خرجی برام نکردن بعد برا خواهر شوهرم خاستگار اومد یه روز قبل عقدش به من گفتن گفتم چرا الان به من گفتید من لباس ندارم مادر نامزدم گفت لباس برا چیته با لباس خونه بابات بیا در صورتیکه خودشون برا عقد من دو ماه داشتن لباس میدوختن بازم به احترام نامزدم رفتم باهاش آرایشگاه در صورتیکه اون با من نیومد گفتن درس داره میخواد درس بخونه رفتم عقد تا عقدش در حد عروسیه برا من یه کیک نخریدن دیدم خواهر شوهرم که خودشو میکشت شنل نندارم خودش رفته شنل دوخته برادر نامزدم نیومد عقد من ولی برای عقد خواهر نامزدم اومد خود نامزدم آدم بدیه استثمار عاطفی کرده منو رابطه زورکی واگرم بگم نه میگه اگر پول بهت دادم همش تهدیدم میکنه همش اهل تلافیه میگه لباس نخر خیلیم تعصبیه نمیزاره تیپ کنم الان عروسی خواهر نامزدمه رفتم خونشون مادرش گفت خواهر نامزدم نمیگه اگر بخواد بمیره از من قایم میکنه گفتن عروسیش دو شبه تو گرون ترین تالار شهر و دو شبشم شام بعد مادر شوهرم گفت تو عروسی برا چینه برو ماه عسل اونا خانواده نامزدش براش میخوان عروسی بگیرن تو از ما توقعی نداشته باش بعدم گفت دختر بزرگم سه دست لباس دوخته تو لباس برا چیته با لباس عقدت بیا اومدم خونه و الان چهار روزه با نامزدم دعوا کردم گفتم باید برام عروسی بگیری وگرنه طلاق مریضم کردن الان مریضی اعصاب گرفتم داغون شدم فردا قرارع زنگبزنیم مشاوره
ديوانه و دلبسته ي اقبال خودت باشسرگرم خودت عاشق احوال خودت باشيک لحظه نخور حسرت آن را که نداريراضي به همين چند قلم مال خودت باشدنبال کسي باش که دنبال تو باشداينگونه اگر نيست به دنبال خودت باشپرواز قشنگ است ولي بي غم و منتمنت نکش از غير و پر و بال خودت باشصد سال اگر زنده بماني گذرانيپس شاکر هر لحظه وهر سال خودت باش