قصه عشقی که میگم قصه لیلی مجنونه🖤با یه روایته دیگه لیلی جای مجنونه🖤مجنون سر عقل اومده شده آقای این خونه🖤تعصب و یه دندگیش کرده لیلی رو دیوونه🖤دیوانه تو بودن هم عالمی دارد🖤🖤🖤... نامم را از یاد مَبَر...من با صدایت نفس میکشم🖤.
تیکر تولد ۵ سالگی دلبرم😍 لحظه دیدنت انگار که یک حادثه بود، حیف چشمان تو این حادثه را دوست نداشت... سیب را چیدمو در دلهره ی دستانم، سیب را دید ولی دلهره را دوست نداشت... تا سه بس بود که بشمارد و در دام افتد گفت 1 گفت 2 افسوس سه را دوست نداشت... من و تو خط موازی؟ نرسیدن؟ هرگز، دلم این قاعده هندسه را دوست نداشت... درس منطق نده دیگر تو به این عاشق که از همان کودکیش مدرسه را دوست نداشت 🙃