بحث التماس نیست که....من اصلا التماس نکردم حتی خودم میگفتم هر وقت خواسی بری برو...ولی خودش میومد....بحث اینه اون خیلی پسر حساسی بود با همه مغرور بودنش انقد که نخواست من کنارش باشم اخه خیلی فکر میکنم نگه میشه اون همه دوس داشتنش یهو تموم شه روزای اخر بی دلیل چشماش پر میشد اشکش میریخت و الکی میگف چشام اذیت شده اینطور میشه ....
من تو این حال نبودم...😭😭😭💔💔💔اونا منو به این حال رسوندن😭😭😭😭
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من ۳۰ سالمه منم سن شمارو گذروندم العان وقت طلایی برا آینده ساختنته ببین از قدیم میگن برا کسی بمیر ک برات بمیره این آقا اگ دلش باهات بودک ب هر نحوی بود عشقشو بهت ثابت میکرد نه اینکه شما خدای نکرده خواستنی نباشی از حالا تا کی بخای منت طرفو بکشیو خودتو تحمیل کنی بش .....برو دنبال شعل و تحصیل آیندت ....خودت میدونی ولی من بودم فراموشش میکردم چون براخودم ارزش قائل بودم
من ۳۰ سالمه منم سن شمارو گذروندم العان وقت طلایی برا آینده ساختنته ببین از قدیم میگن برا کسی بمیر &n ...
میدونم چی میگین به فکرشم....ولی ادم دلش باید کنده بشه از یه چیزایی تا بتونه تمرکز کنه...دوس داشتن ما سطحی نبود من بخوام چند روزه فراموش کنم...قبولم دارم که اگه اونم میخواست میومد....ولی خب یه طرفه شاید میرم....اون و من شرایطمو خوب نبود درسش مونده بود سربازیش جدای از اون یه مسائلی هست که خیلی سخت بود نامزدی عقد...خودشم ادمی نیست بدون فکر تصمیم بگیره منطقیه یعنی دوست داشت همه چی سر جای خودش باشه و فکر میکرد تا اون بخواد کاراشو بکنه من به پاش بمونم اگه اخرش نتونه چی نشه چی یا اگه من بمونم یهو شوهر کنم و اون ضربه بخوره چی....خیلی زیاد استرس این چیزا رو میکشید داغون شده بود...نمیخام حسرت بخورم میگم اگه قراره حتی پسم بزنه یه بارم خب تهش میگم ببین اون نخواستت راحت میتونم از دلم بندازمش بیرون به درسم برسم حتی خواسم به یه ادم دیگه....یکی الان پیگیرمه و قصد ازدواج و آشنا داره همش در تلاشه ولی من میگم نه برا منم سخته....یه جوری شدم دلم جز اون دیگه کسیم نمیخاد
من تو این حال نبودم...😭😭😭💔💔💔اونا منو به این حال رسوندن😭😭😭😭