2733
2734
عنوان

داستان زندگیم (عشقی ک نابود شد)😔

| مشاهده متن کامل بحث + 1121 بازدید | 72 پست

بعدش گذشت و شوهرم مثلا هفته ای یکبار یه تغییراتی تو صورتش پیدا میشد

یهو چاق میشد یهو لاغر میشد

چشماش یه جوری میشد و همون علائمای اعتیاد

منم چون تو خونواده اصلا نداشتیم اصلاااا نمیفهمیدم

بهشم ک میگفتم اگ مشکلی هست بگو حلش کنیم من دوست دارم ب کسیم نمیگم ولی  دم نمیزد 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

شروع کردم با ذووووق جهاز خریدن اما انقد اخلاقش بد میشد که حتی میترسیدم بضی وختا با خودم ببرمش خرید

جهاز ک تکمیل شد توی کرونا ی مهمونی کوچیک گرفتیم و رفتیم سرخونه زندگیمون


2728

خلاصه عروسی که کردیم 

روز عروسی خیلی حالش بد بود و موقه عکاسی کاراش غیرارادی بود و همش چورت میزد اونجا شک کردم 

اما بعدش ک عروسی تموم شد دگ اوکی شد و گذشت....

 اولاش انقد همه چی خوب پیش میرفت ک میگفتم خداروشکر مشکلاتمون حل شد 

اما هی روز به روز شکم بیشتر میشد

اما خیییییلی عاشق بودم و فقط دلم میخاس حل شه

چند ماه بعدش رفتم جیبشو گشتم اهل فوضولی نبودم اما شک باعثش میشد و دیددددم بله یه مشت قرص توی کیف پولشه

سربع بردم داروخونه ک گفت اینا متادونه و آدمای معتاد میخورن

دنیا رو سرم خراب شد.😔😔😔😔

2740

من بازم سررشته ای نداشتم فکر میکردم اگه نیت کنه نخوره میشه به راحتی گذاشت کنار

دکتر رفتیم و مراحلو طی کردم و ب خیال خودم دگ نمیخوره

تا اینک روز ب روز بدتر میشد و چورتی تر میشد

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز