سال94بود من پیش دانشگاهی بودم
اونموقه لاین خیلی معروف بود و عضوش شده بودم
توی لاین گروه داشتیم و کلی پسر و دختر از شهر خودمون توش بودن ینی همه همو میشناختن و به شوخیو خنده میگذشت
یه شب رفتم عروسی ک یکی از همون پسرای گروه اونجا بود و همدیگرو دیدیم
شبش اومد گفت که ازت خوشم اومده و ازین حرفا
بعدش یه قرار گذاشتیم تو یه رستوران و همو دیدیم و منم ازون خوشم اومد و حرف زدیم کلی اونجا بهم گفت که هرچقدر زمان میخای فکر کن و بعد جواب بهم بده