سلام من یه مدت ک دچار توهم شدم همش حس میکنم به سایه رد میشه گاهی سیاه گاهی سفید همش حس میکنم یکی پشت ...
وایییی منم دقیقا همینطورم به مامانمم ک میگم میگه چشمات ضعیف شده ولی باور کن من همیشه یه سایه سیاه میبینم فک میکردم به خاطر خونمون باشه شاید چیزی داره ولی الان که خونمون رو عوض کردیم بازم میبینم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
چطوری خودمو بیخیال پدر مادرم بگیرم؟ ازشون دورم و خیلی حیلی بابت اینکه خیلی زحمت میکشن واسشون غصه میخورم . دستشون به دهنشون میرسه اما باز هم خیلی کار میکندد و تفریح و استراحت کافی ندارن. طرز فکر و زندگی شونم تغییر نمیدن که الان تو پیری نبابد اینقدر کار کنن واسشون غصه مبخورم خیلی
منو رلم بیشتر از یه ساله با همیم خیلی دوست داشت منو منم خیلی دوسش دارم ولی اون دیگه بهم توجه نمیکنه خیلی سرده خسته شدم کلافم افسردگی گرفتم خیلی تلاش کردم همه چی رو درست کنم آخرش گفت نمیتونم باهات ادامه بدم ب خاطر یه سری مشکلات التماس کردم بمونه ولی خیلی غریبه شده باهام چیکار کنم؟من نمیخوام از دستش بدم بدون اون نمیتونم دلم میخواد بازم همه چی درست شه بهش برسم چیکار کنم ک دلشو بدست بیارم من هیچ اشتباهی نکردم ک ازم زده شه من جز دوست داشتنش هیییچ کاری نکردم حس میکنم با وجود من اذیت میشه ولی نمیتونم ازش دل بکنم چه کنم؟
با وابستگی بچه یکساله به مادر چه کنیم ؟؟ چیکارکنیم کم بشه
سعی کن با عروسکاش بیشتر دوستش کنی و قصه های عروسکی براش بگی و دور وبرشا پر عروسک کنی من دارم روی این موضوع برای بچه ها تحقیق میکنم البته من هر چند وقت یکبار درباره یک مبحث تحقیق میکنم و مینویسم .از گوگل قصه بخون یاد بگیر و با زبان عروسکها بهش یاد بده بچه ها همه ی بچه ها عاشق دنیای عروسکها هستن و عروسک براشون جذابه
انتظار تغییر نداشته باش تاخودت اونا ایجادش نکرده باشی...انسانها چه موجودات فراموشکارناسپاسی هستن....