دیروز خونه نامزدم اینا بودم خواهر زاده نامزدم هم اونجا بود
بعد جوری گذشت ساعت 11 گفتم خوب من برم خونواده منتظرم هستن نامزدم گفت بزار منم بیام گفتم نه نیازی نیست گفت حداقل بزار متین (خوهر زاده نامزدم )باهات بیاد گفتم باشه
بعد کلا خونه ما با اونا سه تا خیابون فاصله داره
داشتیم میرفتیم بین خونه ما با اونا یه پارک هست از اونجا داشتیم رد میشدیم سه تا پسر 18 ساله اینا بهمون متلک انداختن
متین چن بار توجهی نرکد گفت ولشون کن بعد دیدن متین هیچی نمیگه گفتن جووون این زنه ینی من
چقدر ک.ر.د.ن.یه. بعد متین که 14 سالش هست قاطی کرد رفت دعوا یکیشو که داشت میزد انداخته بودش زمین داشت میزدش یکی از پشت اومد با چاقو زد از کمرش بعد من زنگ زدم اورژانس بردیمش بیمارستان از اونجام اتاق عمل
دکتر گفته کلیش بد جور اسب دیده امیدتون به خدا باشه
تو رو خدا براش دعا کنین به خدا بعد نامزدم عشقم فقط همین بچس خیلی بچه صادقیه
به خدا درسته بچم نیست ولی پاره تنمه نور چشم خونواده هست تو رو خدا براش دعا کنین
عزیزان نامزدم.کرونا داشت اصرار هم کرد بیاد ولی چون کرونا داشت برا همین نخواستم بیاد لطفا هی نگین وظیفشه برسونتت