سلام
حالم خیلی بده
باشوهرم یه مشکل خیلی کوچیگ داشتیم که اون با من قهر کرد چون من بهش گفتم چرا همش پول نداری؟
اخه ما عقدیم ۲سالونیمه
داره خونه رو تمیز میکنه ک بریم دیگ سرزندگیمون....
چند شب پیش اومدن با خانوادش خونه ما که مشکل رو حل کنن ولی بحث داشت بالا میگرفت سر اینکه من گفتم ن تو این دوسال چیزی برام خریدی نه من ازت چیزی خواستم بعد عصبانی تر شد و گف من کارگرم و اینا که خالش یهو گفت چرا عصبانیش میکنی؟؟گفتم ینی طلبکارید؟؟؟
و پاشد با داداشم بحث کرد که بیرونش کردیم ک اروم بشه
بعد خالش برگشت به داداش من گفت تو خیلی دخالت میکنی داداشمم گف من چه دخالتی میکنم اون خواهر منه نمیتونم غصشو ببینم شما چیکاره ای که دخالت میکنی و اصلا کی دعوتت کرده و اینا داداشم باخالش بحثش شد و گف برو بیرون از خونه ما...خالشم هی درو باز کرد و زد به هم گفت من نمیخوام برم بتوچه خونه تو نیست شوهرمم فکر کرد داداش منه داره خالشو میزنه...یهو شیشه رو خورد کرد و داد و بیداد ...باباش اینا داداشمو گرفتن خالشم اونو برد تو خیابون.من رفتم ک بگم دیگه از زندگیم برو یهو اومد منو مامانمو زد و دیوونه ی واقعی شده بود....قرار بود چند روز دیگه بریم خرید عروسی و جهیزیمون تو خونست هنوز نچیدیم ولی تو خونست!!