امشب دلم خیلی گرفته از زندگی اومدم دردل من تو زندگیم خیلی محدودم یعنی خانوادم مجبورم کردن بابام کم درامده حسرت خیلی چیزا رودلم مونده از اون طرف داداشام باهام بدن بدرفتاری میکنن از اونور حق رفتن سرکار گشتن با دوستام پوششم وخیلی چیزا رو ندارم تنهام نه دختر خاله نه دختر عموی ندارم که باهاش صمیمی باشم دخترعمودارم که فقط با ادم دشمنی دارن ازاونور زنداداشام تا میتونن بی احترامی ..دارن ازاونور مریضی بدی دارم از یه طرفم مامانمم همش اذیت میکنه افسردگیم دارم از صبح که پا میشم تا شب فقط کار خونه چون مامانم انداخته گردن من فامیل مام که خونه مارو باهتل اشتباه گرفتن اخر هفته ها پلاسن زنداداشامم کل هفته پلاس اگه برن خونشون بچهای لوسشون رو میذارن خیلی حس بدی دارم 😢😑😑 شما جای من بودین چیکار میکردین
❖ میخندم به جهانی که غمش را به رخ ما میکشدꔷ͜ꔷ 🙃اونجا که دیگه حرف نمیزنی و برات مهم نیس چیزی رو ثابت کنی، همونجا آخرشه.
برای این کوفتم شده که سه ساله یه نفرو دوست دارم ولی براش هیچ ارزشی ندارم البته نمیدونه دوسش دارم ولی من قدم ۱۶۰ اون ۱۹۰ قطعا بدونه هم میگه اخی کوچولو برو هم قد خودتو دوست داشته باش