سلام خانما ازتون راهنمایی میخوام
اول یه کوچولو میگم چی به چیه
من هیچوقت درگیر خواهر شوهر مادر شوهر نبودم خیلی اذیتم کردن ولی هیچوقت نه به روشون اوردم نه تلافی کردم نه محبتمو کم کردم
ولی همیشه کاراشون تو ذهنم میمونه و واقعا خودخوری میکنم و عذاب میکشم
هیچوقت جوابی ندادم
خونشون همیشه سکوت و محبت و احوالپرسی و ازین حرفای معمولی
هیچوقت نه خیلی قاطی و صمیمی شدم نه سرد
ولی لطفمو محبتمو کم نکردم
یکی دو مدل از رفتارای خواهر شوهرم
اینکه چند سال پیش اول ازدواجمون همسرم دانشجو بود و بیکار
پدر شوهرم یه زمین داشت میخواست بفروشه که به ما کمک کنه یه مقدارشو بده خونه رهن کنیم
۳ سال عقد بودیم بخاطر بی پولی
بعد خواهر شوهرم برگشته میگه بخدا خودمو اتیش میزنم اگه به فلانی کمک کنی
باید همون پولو بدی به من وگرنه خودمو اتیش میزنم
باباشم اومد گفت بخدا مناز فروش زمین هدفم کمک کردن به شما بود ولی از جون دخترم میترسم
دیگه پولو داد به اون و بقیشم ماشین واسه پسر محردش خرید و یخوردشم به وضع زندگی خودش رسید
(خواهرشوهرم متاهله
و درامدشون خوبه همسرش ۲۰ تومن حقوق میگیره خونه و ماشینم دارن
ما همسرم حقوق اداره کار میگیره و مستاجر )
دوران عقد هم هر چی خواستن بیارن این نذاشت و هی گفته چه لزومی داره طلا بگیرید مثلا ۱۰۰ تومن بدید و...
سر خرید نامزدی یه دعوای اساسی راه انداخته که مثلا چرا میخواید ادکلن براش بخرید ..
روز عروسیمون یه لباس گرون دیده به باباش گفت باید اینو برام بخری که فقط پول ارایشگاهمو از شوهرم بگیرم
اینقد همه خرج گذاشتن دست پدر شوعرم که پول کادو عروسی نداد بهمون
هرچند اگه میخواست میداد
خود خواهر شوهرمم کادو نداد
همیشه برا تولدش کادو دادم هیچوقت کادو ازش ندیدم توقعم نداشتم
همیشه سوغات دادم هیچوقت هیچی ازش ندیدم
خودش خون باباشو مکیده ولی بخوان ۱۰۰۰تومن به ما کمکک کنن زنگ میزنه به شوهرم میگه ادم باید روپا خودش وایسه به بابا بگو واست پول نریزه و...
هرچند هیچوقتم کمکی نکردن..
و هزارررر کار دیگه...
حالا میخوام بعد ۹ سال که عروسشونم و جیک نزدم
یجوری غیر مستقیم یه تیکه ای یه حرفی یه چیزی بگم
کمکم کنید اصلا بلد نیستم
مستقیما بهم تیکه میندازن ولی فقط خودمو به نشنیدن میزنم
حالا از بی زبونی خودم حالم بهم خوردده
شما جای من بودید چه میکردید
چه تیکه ای مینداختید
که طرف بفهمه چقد حسوده چقد بدجنسه چقد اذیت کرده و چقد دل شکسته