من یه تازه عروسم و به شدت به وسایلام وابسته و حساسم
دخترخالم و بچهش از شهرستان اومدن خونمون،
دخترش هرچی تو خونم میدید بهشون دست میزد و بازی میکرد همش استرس شکستنشونو داشتم آخر سر هم چندتاشو به زور برد برای خودش 😪
نتونستم چیزی بگم ، مادرشم شرمنده شد
شما جای من بودین عکسالعمل تون چی بود
ارزش مادی نداره اما من ریز به ریز وسیله هامو با کلی عشق و ذوق گرفتم🥺
میکشتمش
مادرش نباید میذاشت
پس میدادم . یعنی چی اخه بچه رو بد عادتش کرده
وقتی بزور میبره دیگچ میتوان کرد.... خوبه حالا دخترحاله خودته اگ شوهرت بود بدترحرص میخوردی
دست بچه رو می بوسیدم،بعد ازش می گرفتم و با محبت میگفتم که نمیشه ببره.
فرداش زنگ میزدم خونشون میگفتم اگه بچت بازی نمیکنه میشه بیاریش هدیس فامیلا شوهرم گرفتن میان یهو میبینن نیست سراغشو گرفتن بگم چی اگ میشه بیارش
یاد وقتی افتادم که ۹ سالم بود
بچه دختر عمه ام با گریه باربی قشنگ داشتم که میرقصید
میبرد خونشون چقدر حرص میخورم
ی مادر عاقل ب بچه ش میگه باشه.اما بعد همه شو میزاره و میره
کاری نمیشه کرد منم بودم حس حال خودت داشتم
از این به بعد سعی کن اگه اومدن جمع و جور کنی چیزی نذاری
دخترخالم قراره برن خونه مادربزرگم بمونن . گفت من وسیله هاتو یواشکی ازش میگیرم و برمیگردونم بهت .زشت نیست پس بگیرم؟ هم دلم نمیاد بهش بدم 😑و از طرفی هم دلم نمیاد بگیرم ازش😬😬🥺🥺
چقد از این بچه تخسا بدم میاد😂
تورو نمیدونم اما اگه جای مادر اون بچه بودم امکان نداشت اجازه بدم بیاره با خودش
