از14سالگی به بعد هیچ سالی از تولدم از ته دل شاد نبودم و نه تنها خوش نمیگذشت بلکه یه غمی مدام توی دلم مینشست که سعی میکردم از اطرافیانم پنهونش کنم .
و اما امروز باز هم برای چندمین سال متوالی اون غم و حسرت اومد تو وجودم ....
هر چی فکر کردم به جایی نرسیدم
شایدعمیقا تنهام. حس میکنم اطرافم هیچکسو ندارم انگاروسط یه جاده سرد گیرکردم و...
نفهمیدم کجای این ماجرا غمگینه ؟! چرا همه موقع تولدشون که میشه شادند ولی من شب تولدم غمگین ترین ادم دنیا میشم ؟!!خدایا دلم گرفته خالی ام ازهراحساسی، بهونه گیرشدم ونمیدونم ازچی، خدایاشکرت من قدرنمیدونم. من لایق نیستم (19سال)........ ادامه دارد