تا اینکه من بدنیا میام
مامانم میگه حتی پول برا زایمان نداشتیم بابام مامانمو با موتور رسونده بیمارستان و زایمان کرده
و داستان اصلی زندگی من شروع شد
تو بیو اینستام نوشته شده همه چی از ۴بهمن هفتاد و هشت شروع شد و هیشکی نمیدونه راز این جمله چیه
اون موقع خونوادم توی یکی از شهرهای اصفهان بودن شهری که من متولد شدم حتی ی بارم نرفتم اونجا
چون بابام پول کرایه خونه رو چندماه نداده بود و صاحبخونه مامانم و من شیرخواره رو تو خونه زندانی کرده بود میگفت بهم پول بدین و نمیدونم چطوری اما مامانمو با هزار مصیبت فراری میدن و از اون شهر با سه تا بچه کوچیک بدون هیچ پولی و وسیله ای میرن شهر دیگه
شهری که بابام ی دوست دکتر داشت و رفتن که اون کمکشون کنه