سلام خانوما من دیشب با همسرم شوخی میکردم تو شوخی بهش گفتم حیوان حتی اونم جوابمو با شوخی داد و زد به پهلوم و اخرم خندیدیم در این حین شوخی ما نگو خواهرشوهر نکبتم که داشته میرفته خونه مادرشوهرم سر پله صدای مارو شنیده این در صورتیه که مادرشوهر من فوت کرده و این خواهرشوهرم متاهل و با دخترش بدون اینکه به کسی بگه اومدن اونجا بخوابن حتی کوچیک ترین صدایی درنیاوردن ک ما بفهمیم اومدن اونجا تا مواظب صدامون باشیم خلاصه اینکه اخر شب که خواستیم بخوابیم همسرم از پنجره ماشین خواهرشوهرمو دید وفهمیدیم که اینجان بعد ما قبلش معذرت میخام زناشویی با،صدای بلند انجام داده بودیم کلی همسرم حرصش درومد که چرا بی صدا اومدن و خجالت کشید بعد صبح که همسرم میخواست بره سرکار خواهرشو جلو در دید من خودم با گوشای خودم سنیدم داشت به همسرم میگف چرا زنت بهت گفت حیوان خلاصه داشت پرش میکرد همسر منم یه کلمه گفت نه نگفت و رفت ولی خواهرشوهرم داشت میگف من خودم بهش مبگم چرا با تو اینطوری صحبت کرده الان به نظرتون اگه به من گفت چی در جواب بهش بگم که دیگه دخالت نکنه و بجوری اونو محکوم کنم که چرا بی صدا اومدی حرفای مارو گوش کردی
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.