یه بنده خدایی دکترای ریاضی داشت ولی هیچ جا کار پیدا نمیکرد .
یه روز یه آگهی میبینه که نوشته بود:
شهرداری رفتگر بیسواد استخدام میکند.
از روی ناچاری خودش رو بیسواد نشون میده و استخدام میشه.
بعد از یک مدت شهرداری کلاس سواد آموزی برگزار میکنه و ایشون بخاطر اینکه لو نره تو کلاس ها شرکت میکنه.
چند وقت بعد معلم کلاس چهارم،پای تخته صداش میکنه و شکلی رسم میکنه و میگه مساحت این را حساب کن.
طرف میبینن چاره ای جز انتگرال گیری نداره ولی چون میترسه لو بره مکث میکنه تا راه حل ساده تری به ذهنش بیاد.و بر میگرده عقب میبینه همه رفتگر ها یکصدا میگن:
بابا انتگرال شو بگیر!!!