سلام خانما خواهش ازتون میخوام خواهرانه کمکم کنین نیاز به راهنماییتون دارم من ی ماهه زایمان کردم با اینکه زایمان راحتی داشتم ولی بعدش بخاطر مصرف مسکن که تو کلیه هام رسوب شده بود بستری شدم و ی هفته از بچم دور بودم و بستری شدم تا کراتینه خونم پایین اومد دیگه سختیا که کشیدم بعدش بماند حالا انگار همش به شوهرم شک دارم هستین بقیش بگم؟
اره بگو
بگو امشب بدجور حوصله دارم👎
شوهرم اصلا چیزی ازش ندیدم و کاری نکرده که بخام شک کنم مغازه داره و چیزای برنزی میفروشه فقط چند شب پیش ی جریانی پیش اومد ک خ اذیتم کرد
خودش اومد گفت. گفتش ی مشتری زنش ک ازش جنس برده دوباره بهش سفارش داده بعدا گفته ولی پول ندارم فلان رب خریدم و ابلیمو اینا همسرم فکر کرده از این خانوماس ک چیزای خونگی میفروشه گفته خب تبلیغ کنین
اونم گفته من امثال تورو میشناسم تو منظورت چیز دیگس و فلان بعدا همسرم همرو بهم گفت من ناراحت شدم گفتم تو چیکار داری گفت بی منظور بوده بخدا وگرنه که بهت نمی گفتم فلان الان من خونه مامانم اون خونه مادرش جون شبا اینجا راحت نیست بخوابه کلا از اول ازدواجمون نمیاد حالا تا دیر سین میکنه یا وسط چت میره همش فکرم میره پیش اون زنه خ داغونم
عزیزم چیزی نیست شاید خسته و بی حوصله ست
من هم پنج ماه و نيمه كه زايمان كردم و از وقتي كه زايمان كردم به همسرم بدبين شدم ، همش بهش شك دارم
حتي وقتي با خواهر خودم صحبت ميكنه، منم هيچي ازش نديدم
در حاليكه تا قبل از زايمانم كاملا بهش اعتماد داشتم و عاشقش بودم
الان همش بهش شك دارم و همين باعث شده سرد بشم نسبت بهش ، داره برام مشكل ساز ميشه اين موضوع
فكر ميكنم به افسردگي بعد از زايمانم مربوط ميشه اين حالم
شما هم بد به دلت راه نده ، بدون كه از اثرات زايمانه ، نذار اين حس شك در شما موندگار بشه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
