برو پیش مشاور حل میشه ... باشوهرت دوست باش همون کارایی که دوستی میکنن شمام بکنین برین کوه پیک نیک ماهیگیری .. البته خب زود بود ازدواج کردی ... ولی خب اشتباه نکن فعلا بچه نیار زوده ...
اینکه باهاش خوش باشی خوش بگذرونی باهاش فیلم ببینی بری خرید توی بیشتر چیزا نظرشو بخوای توی اشپزی باهم دست به یکی کنید، مگه فقط دوست داشتن لازمه، بنظرم انگیزه ادامه نداری
شده دلتنگ شوی و از شدت حزن،وحشیو هار شوی پاچه بگیری همه را؟!
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اخه من دوستام همش با دوستام باشم مثل قبل مامانم کارای خونه رو کنه کلافه میشم بعضی وقتا حس میکنم نمیتونم دیگ میشینم گریه میکنم حتی سر شام و ناهار با شوهرم دعوام میشه 😑
تنها چیزی که از پدربزرگم به یادگار مونده همین شعره... فهم ادراکِ کمالات ای پسر پولست پول/ پرده پوش عیب اسرار بشر پولست پول / هرکسی بی پول گردد بی کَسَش خوانند خلق / پس برادر یا رفق حتی پدر ،پولست پوووول...
میشه بگی چه طور شد ازدواج کردی برام جالبه ... البته اگه دوست داری وحوصله داری ...
اره ما دوست بودیم کلا ی اکیپ دختر و پسر ولی فامیل خیلییی دورم بودیم بعد یه مدت باهم دوست بودیم رل زدیم بعد شوهرم گفت من تو رو برای ی عمر زندگی میخام میخام زودتر ازدواج کنیم منم چون دوسش داشتم هنوزم دارم بله دادم البته یه سال طول کشید تا خانوادم راضی بشن الان بازم با همون دوستامون رفت و امد داریم من دلم میخاد برگردم ب همون دوران احساس میکنم زندگیم کسل شده شوهرم میگ بچه بیاریم ولی اینو دیگ نمیخام قبول کنم زیاده رویه حس میکنم