به من همش درباره خودش میگفت من بلدم اینکارو اونکارو کنم..
چشمهایش شبیه سکوتِ شباند؛آرام، مردانه،و پُر از امنیتی که هیچ واژهای حق ندارد دربارهاش اغراق کند.او فقط یک مرد نیست…قطعهای از روحم استکه بیصدا،جای خودش را در من پیدا کرده.🪽✨من لبخندت رو میبینم، نه به هم ریختگی دندون هات رو. ناراحتیتو میبینم، نه خط اخمت رو. نفس کشیدنت کنار خودم رو میبینم، نه قوز دماغت رو. انگشت های زیبات رو میبینم، نه خشکی دستات رو. من خوبیات رو جوری میپرستم که ویژگی های پایین ترت جایی تو قلبم ندارن. جوری دوستت دارم که هیچکس تاحالا نداشته.-نایلی ///// دوسدارم نگات کنم ، تا که بیحال بشم / دل بدم به خنده هات ، سپر بلات بشم / تو حصار بغلت زندگی به کاممه / همه چیت مال منه سندش به ناممه دیووووونه
پدر مادرم همش در حال محبت کردن بهش هستن مثلا بابام باهاش مهربون صحبت میکنه اون برعکس میاد بابامو میز ...
بچه ها تو این سن میخوان اعلام استقلال کنن میخواد بگه مثلا قدرتشو داره هر کاری انجام بده این کارا اقتضای سنش هست یه مدت بگذره از سرش میره و فراموش میکنه ... فقط اگر کار تف میکنه یا حرف بدی میزنه شما فقط حواسشو به کار دیگه ای پرت کنید و واکنش نشون ندید به رفتارش که متوجه بشه رو چ رفتارایی حساسید نقطه ضعفتونو بدونه تا بعدها مثلا اگر چیزی بخواد ک براش بخرید از اون رفتارا بعنوان سلاح استفاده کنه و گریه و زاری