با یکی از همکلاسیام دوست بودم.ازم خواستگاری کرد.خونواده ها میدونستن.خونوادشو دیدم ولی خودم فعلا شرایط خواستگاری نداشتم
خیلی دوسم داره ولی آدم فراموشکاریه.حتی کوچکترین چیزا رو یادش میره.انگار گیراییش یکم پایینه
حرفای خیلی تکراری میزنه
دیگه برام خسته کننده شده بود
امروز بعد از چند روز بحث و دعوا سر همین موضوعات زنگ زدیم تلفنی صحبت کردیم باهم
گفت دیگه تکرارشون نمیکنه
ولی همین امشب ازم پرسید واسه جهازم تخت خریدم یا نه
در حالی که چندبار بهش گفتم سرویس خواب خریدم حتی عکسشم فرستادم و دنبال روتختی میگشتم
منم اعصابم خورد شد
حس کردم این مسئله تو زندگیمون خیلی دردسرساز میشه
همه چیو تموم کردم
🙁🙁🙁💔