2777
2789
عنوان

خانواده

116 بازدید | 14 پست

بخدا دیگ نمیتونم مامانمو تحمل کنم از یه طرف وسواسش که یه آشعال تو خونه بیوفته انقد غرغر میکنه که گریه کنم اونم از امشب که تولدم بود اشکمو در آورد بخاطر چی چرا پول شمع با کارت من گرفتی آخرشم کیک گزاشتیم تو یخچال اخه من ۱۶ ساله مگ چقد ظرفیت دارم خواهش میکنم کمک ام کنین از دستش راحت شم😭💔

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

سلام عزیزم اولا تولدت مبارک دوما تو سعی کن مامانتو تحویل نگیری فقط راه اشتباه نرو مامان من عین مامان تو شایدم بدتر بود همیشه میگفتم نقش مادرشوهرو برام بازی میکنه گذت الان بیست سالمه خداروشکر اصلا پامو تا الان کج نذاشتم مامانمم وقتی دید همه دخترای فامیل اسم دراوردن ولی من سالم موندم الان عوض شده دیگه حرصم نمیده خیلی دوسش دارم

سلام عزیزم اولا تولدت مبارک دوما تو سعی کن مامانتو تحویل نگیری فقط راه اشتباه نرو مامان من عین مامان ...

عزیزم دخترای همسن من تا الان ده هزار تا دوست جنس مخالف داشتن من با این ک میتونم راحت ازش مخفی کنم تاحالا دست از پا خطا نکردم بخدا نمیدونم دیگ چیکارش کنم بعضی اوقات واقعا ب خودکشی فکر میکنم

عزیزم دخترای همسن من تا الان ده هزار تا دوست جنس مخالف داشتن من با این ک میتونم راحت ازش مخفی کنم تا ...

میدونم منم مثل تو بودم مامانم الکی گیر میداد سر همه چیز من انقدر گریه میکردم ناراحتی قلبی گرفتم ولی الان ک عوض شده واقعا خداروشکر میکنم مرور زمان همه چیزو حل میکنه شاید سخت باشه ولی نشدنی نیست

میدونم منم مثل تو بودم مامانم الکی گیر میداد سر همه چیز من انقدر گریه میکردم ناراحتی قلبی گرفتم ولی ...

آخه این گیراش فقط برا منه💔با آبجی هام اصلا اینطوری نیست خودش تولد سوپرایزشون میکنه اونوقت من اینطوری باید زهرمارم بشه

آخه این گیراش فقط برا منه💔با آبجی هام اصلا اینطوری نیست خودش تولد سوپرایزشون میکنه اونوقت من اینطور ...

مامان منم همین بود با داداشم اصلا کار مداشت میگفت اون پسره هرچی بشه اخر پسره بهش زن میدن تو دختری اسکت درمیاد و فلان الان داداشم معتاد شده باهاشون عین سگ برخورد میکنه زندگیمونو بهم ریخته الان مامان بابام فهمیدن ک نباید انقدر ولش میکردن ولی هنوزم پسر دوستن ولی من دیگه برام اهمیتی نداره چون خیلی اسیب دیدم چشمامو از دست دادم انقدر گریه کردم شماره چشم دوشماره رفت بالا الان یادگرفتم نباید ب یسری چیزا اهمیت بدم خداروشکر درسمو فقط خوندم چون هیچ خطاییم نکردم اعتماد داشتن فرستادنم شهر دور دانشگاه ولی همین داداشم انقدر دیگه رزومشو خراب کرده ک اصلا بهش اعتماد ندارن

مرسی عزیزم💛

قربونت فقط صبر کن سعی کن با دوستی با هیچ پسری خودتو اروم نکنی پسرا فقط ب فکر رابطه جنسین یه ذره دلشون واسه ما نمیسوزه صبر کنی خداخودش نتیجه صبرتو میده🤗❤️

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز