دلم میخواد باهاش حرف بزنم خیلی دلم براش تنگ شده
آخرین بار بهم گفت دیگه نمیخام دور و برم باشی
میدونم غرورم له میشه
ولی خیلی دلم براش تنگ شده
از اونورم خیلی ازش میترسم
خیلی خیلی
ب طوری ک وقتی میبینمش پاهام بی حس میشه
و اصلن توان راه رفتن و هیچ کاریو ندارم