سلام بچه ها خسته شدم از بس که شوهرم خانواده رو مد نظر قرار میده مادرش جدا خواهر و برادرا هم جدا نمیدونم من کجای این زندگی لعنتی قرار دارم هستم به قول شاعر جوانی ام گله دارد از زندگانی ام شرمنده جوانی از این زندگانی ام
هرسختی که تو زندگیم کشیدم زیرش امضای کسانی بود که دوستشون داشتم...
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
مشکلم اصلا از لحاظ مالی نیست که حمایتشون میکنه چون تو زندگی هم چیزی واسه من کم نداشته ولی از لحاظ محبت دارم خفه میشم یعنی دلم میخواد تو زندگیم اندازه یه ناخن خانواده هم هوای منو داشت
هرسختی که تو زندگیم کشیدم زیرش امضای کسانی بود که دوستشون داشتم...